12و پردههاى پندار را بدرد و به قول شيخ محمود شبسترى 1مسافر آن بود كو بگذرد زود ز خود صافى شود چون آتش از دود
حاجّ ( \ حجّ رونده) اگر تربيت روحانى نيابد و نفس او مهذّب نشود، بايد گفت: مصداق شعر ناصر خسرو واقع شده كه گفته است:
رفته و مكّه ديده و آمده باز
محنت باديه خريده به سيم.
شايد بتوان گفت: قربانى كردن، خود رمزى است براى كشتن نفس امّاره و از بين بردن انانيّت و تعبير حضرت صادق عليه السلام هم كه گفته است: 2
«و اذبح حنجرة الهوىٰ والطمع عند الذبيحة» 3اشارتى به همين معنا است.
در حجّ، آدمى بايد از همۀ علقهها رها شود؛ زيرا در حجّ آدمى قصد و آهنگ خانۀ خدا مىكند؛ يعنى در واقع بايد از خانۀ خويش و از كالبد تن واز جسم خاكى مادّى به سوى ملكوت اعلى برود و به سوى خدا رجعت كند.
اگر معنى و مفهوم واقعى حجّ بخوبى درك شود، معناى اسلام درك شده است. بىجهت نبود كه امام على عليه السلام در آخرين ساعات عمر، در وصيّت خويش گفته بود. 4
«واللّٰه اللّٰه فىبيت ربّكم لا تخلّوه ما بقيتم فانّه اِن ترك لم تُناظَرُوا»
«شما را به خدا قسم، تا زندهايد و جان در تن داريد، از خانۀ خدا، دست نكشيد و آن خانه را از حج گزاران خالى نگذاريد، كه اگر زيارت آن خانه ترك شد موجوديّت شما به خطر خواهد افتاد.» 5كعبه يك مجمع دينى است، براى ايجاد وحدت؛ يعنى در اين مركز بزرگ، بايد اختلافات حل شود و اين مركز بايد مرجع رفع اختلافات باشد.
اين مجمع دينى، كه خدا براى آن احترام خاصّى قائل شده و جَعَلَ اللّٰهُ الْكَعْبَةَ البَيْتَالْحَرامَ قِيٰاماً لِلنّٰاسِ. . . 6، به شخص خاصّى تعلق ندارد، از آن دولت مخصوصى نيست، كسى جز خدا مالك آن نمىباشد و متعلّق به همۀ مردم است.
. . . جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعٰاكِفُ فِيهِ وَالْبٰادِ. . . 7همۀ مردم در آن خانه حق دارند و هيچ كس حق ندارد كه ديگرى را مانع شود؛ زيرا اين خانه . . . مَثٰابَةً لِلنّاسِ وَ أمْناً. . . 8است.