11
مخصوصة في وقت مخصوصة بشرائط مخصوصة» .
در فقه اسلامى، حج به مجموعهاى از اعمال كه در مكّه و اطراف آن به جا مىآورند و اقدام بدان، در صورت وجود استطاعت مالى و صحّت مزاج و امنيّت، بر هر شخص بالغ و عاقل و مكلّف، در تمام عمر يك بار واجب است، اطلاق مىگردد.
البتّه حجّ منقسم است به: «تمتّع» ، «قران» و «افراد» ، كه براى آگاهى بيشتر از اعمال و اقسام حج و امور متعلّق به آن؛ از احرام، طواف، سعى ميان صفا و مروه، رمى جمرات، قربانى و استلام حجر، به كتبى كه در بيان آداب و اعمال و مراسم حج نوشتهاند و به «مناسك حجّ» نامبردار است، مراجعه شود.
هدف اصلى اين نوشته، بحث لفظى نيست كه مثلاً بگوييم:
«حجّ فلاناً يحجّه حجّاً 1قَصَدَهُ» ، كه به فتح «حاء» قصد كردن و يا مثلاً «حجّ زيدٌعمراً» يعنى غلبه بالحجّة: و مثلا حاجّهُ يعنى خاصمه. واحتجّ الرجل يعنى أتى بالحجة.
استحج يعنى طلب الحجّة. الحاجّ يعنى من زار البيت الحرام. و جمع آن حجّاج و حجيج است.
و هدف آن نيست كه گفته شود: تاريخ مكه به سالهاى 1892 قبل از ميلاد مىرسد كه ابراهيم با فرزندش (اسماعيل) و مادر او (هاجر) به آن وادى غير ذى زرع هجرت كردند. 2و نيز هدف آن نيست كه به الفاظ پرداخته شود و نتيجه فداى مقدّمات شود و مطالب اساسى گفته نشود و. . . بلكه مىخواهم، ضمن بررسى آيات قرآنى، هدف اساسى حجّ و اين كنگرۀ بزرگ و اين مجتمع اسلامى جهانى به دقّت بررسى شود.
فوايد سياسى و اجتماعى و تاريخى حجّ، چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد ولى بايد دانست كه سفر به سوى خانۀ خدا؛ يعنى سير الىاللّٰه و حرمت به سوى صاحب خانه و نه به خانه. در واقع حج سير وجودى انسان است به سوى خدا، اين است كه بايد توجّه حاجّ به آن مقصد عالى باشد تا آنگاه كه به ميقات مىرسد و لباس احرام مىپوشد، درك كند كه از خود، بيرون آمده و ترك تعيّنات و تعلّقات كند، تا در نتيجه آرامش درونى احساس كند و اگر ترك علايق نكند، نتواند به حرم امن درآيد وَ مَنْ دَخَلَهُ كٰانَ آمِناً.
حجّ رونده بايد سالك الىاللّٰه باشد؛ يعنى از منازل شهوات و مشتهيات نفسانى و لذّات جسمانى عبور كند و از لباس صفات بشرى خود را منخلع سازد و تعيّنات خودى را كنار بگذارد