51ملاحظه مىشود كه خوردن شخص حاجى از گوشت قربانى و اطعام آن به ديگران با حرف فاء بر ذبح قربانى مترتب شده است «فكلوا. . .» كه خود شاهد بر اين است كه قربانى مطلوب شارع آن است كه مورد استفاده شخص حاجى و اطعام فقرا قرار گيرد.
همچنين در آيات 27 و 28 سورۀ حج مىفرمايد:
و اذن فى الناس بالحج. . . ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم اللّٰه فى ايام معلومات على ما رزقهم من بهيمة الانعام فكلوا منها و اطعموا البائس الفقير
در اين آيه شريفه نيز به خوردن گوشت قربانى و اطعام مستمندان از آن گوشت امر شده است و مىدانيم كه امر ظهور در وجوب دارد بنابراين هم خوردن شخص حاجى از گوشت قربانى واجب است و هم اطعام آن گوشت به فقرا و مستمندان چنانكه نظريه ابن ادريس 1و صاحب شرايع 2و دروس 3و مسالك 4و مدارك 5و ذخيره 6و كفايه 7و علامه حلى 8وهمچنين ظاهر از عبارت صدوق 9و ابن ابى عقيل 10نيز همين است.
لكن ممكن است گفته شود كه امر «كلوا» در هر دو آيه شريفه در مقام دفع توهم خطر وارد شده است يعنى اين توهم وجود داشته كه خوردن از گوشت قربانى براى خود حاجى جايز نيست و خداوند متعال با امر به خوردن، توهم مزبور را زايل نموده است چنانكه زمخشرى در تفسير كشاف ذيل آيه 28 سورۀ حج مىگويد:
الامر بالاكل منها امر اباحة لانّ اهل الجاهلية كانوا لايأكلون من نسائكهم و يجوز ان يكون ندباً لما فيه من مساواة الفقراء و مواساتهم و. . .
بر اين اساس از آنجا كه امر در مقام دفع توهم خطر دلالت بر وجوب ندارد لذا كلوا به معناى وجوب خوردن حاجى از گوشت قربانى نيست 11و اين خود به شهادت سياق آيات قرينهاى است بر اينكه امر به اطعام «اطعموا» نيز دلالت بر وجوب ندارد.
اشكال فوق را بعضى از فقهاء به اين صورت پاسخ دادهاند كه اصل جايز ندانستن خوردن از گوشت قربانى در زمان جاهليت مسأله ثابت و مسلّمى نيست به گونهاى كه موجب دست برداشتن از ظهور امر در وجوب شود.