27
وبعد ركوبه الأفراس تيها
يهادي بين أعناقِ الرجال
و چون عقبهها و خطرهاى باديه ببيند، از منكر و نكير و حيّات و عقارب در گور، كه شرع از آن نشان داده، ياد كند و به حقيقت داند كه از لحد تا حشر باديهاى عظيم در پيش است كه بىبدرقۀ طاعت، بريدن آن دشوار است اگر در اين باديه بدين آسانى بدرقهاى به كار است، پس در باديۀ قيامت بىبدرقۀ طاعت چون رستگار است؟ !
راستكارى پيشه كن كاندر مصاف رستخيز
نيستند از خشم حق جز راستكاران رستگار
و آنگه كه لبّيك گويد به جواب نداى حق تا از نداى قيامت بر انديشد كه فردا به گوش وى خواهد رسيد و نداند كه آن نداى سعادت خواهد بود يا نداى شقاوت.
على بن حسين عليهما السلام در وقت احرام او را ديدند؛ زرد روى و مضطرب و هيچ سخن نمىگفت. گفتند: چه رسد مِهتر دين را كه به وقت احرام لبّيك نمىگويد؟ گفت: ترسم كه اگر گويم لبيك، جواب دهند: «لا لبّيك و لا سعديك!» ، و آنگه گفت: شنيدهام كه هر كه حج از مال شبهت كند، او را گويند: «لا لبّيك ولا سعديك حتّى ترد ما في يديك!» .
امّا «وقوف عرفه» و آن اجتماع اصناف خلق در آن صحراى عرفات و آن خروش و تضرّع و آن زارى و گريۀ ايشان و آن دعا و ذكر ايشان به زبانهاى مختلف، به عرصات قيامت ماند؛ كه خلايق همه جمع شوند و هر كس به خود مشغول در انتظار ردّ و قبول.
و در جملۀ اين مقامات كه برشمرديم، هيچ مقام نيست، اميدوارتر و رحمت خدا با آن نزديكتر از آن ساعت كه حجّاج به عرفات بايستند.
در آثار بيارند كه: درهاى هفت كارم پيروزه برگشايند آن ساعت، و ايوان فراديس اعلى را درها باز نهند و جانهاى پيغامبران و شهيدان اندر علّيين در طرب آرند. عزيز است آن ساعت! بزرگواراست آن وقت! كه از شعاع انفاس حجّاج و عمّار روز مدد مىخواهد و از دوست خطاب مىآيد كه: «هل من داعٍ؟ هل من سائلٍ؟» 1