15توحيد پىريزى كرده است اظهار ادب نمايد.
مرحوم فيض كاشانى مىگويد: «بايد حاجى بداند در طواف، خود را به فرشتگان مقربى كه پيرامون عرش را احاطه كرده و برگردِ آن طواف مىكنند همانند ساخته است. نبايد تصور كند كه هدف از اين طواف آن است كه كالبد و بدن خود را پيرامون كعبه به گردش درآوَرَد؛ بلكه مقصود اين است قبلش از رهگذر ذكر و يادِ صاحبِ خانه به گردش و چرخش افتد تا ذكر جز به او ابتداء نشود و جز به او خاتمه نيابد؛ چنانكه طواف كننده طواف را از خانه و حجر الاسود آغاز و بدان ختم مىكند.
آرى طواف، نشانگر اوج محبت و مُنتهاى عشق الهى در عبادت و پرستش است، و پيدا است كه اين طواف در تنگناى حركت فيزيكى و گردش صورى و ظاهرى و مادى محدود نيست، و بايد قلب و دل آدمى در پويش و گردش و در جستجوى خدا باشد خانۀ خدا و طواف تن و اندام نمودارِ خدا و چرخش روح و دل مىباشد، و چنانكه اشاره خواهيم كرد. طواف تن و اندام در عالمِ شهود نردبانى است به عالم غيب و ملكوت.
نكتۀ قابل توجه در انجامِ اين فريضه پرشور كه جلوهاى نمايانگرِ كمالِ عبوديت و بندگى و محو شدن در جمال ربوبى است اين است كه در ميانِ جمع و انبوه انسانها برگزار مىشود. طوافِ جمعى جلوهاى است از تجمع و همبستگى مردم با يكديگر تا به مددِ قلبهاى پاكى كه با اصحاب و خداوندگارانِ آن با او همراهى مىكنند بتوان در پيشگاه پروردگار قربى به هم رسانده و خواستههاى او در كنارِ جمع با استجابت و پاسخ مثبت بارور شود؛ و با سپردن خود به انبوه طائفان در گردابِ انسانيت محو شده و با از خود گذشتن و به جمع پيوستن، خداى را باز يابد.
طواف نمايشى است از عبادتِ جمعى كه بايد طائف، خويشتن را ناگزير از هماهنگى با برادران ايمانى خود ساخته و از تك روى بپرهيزد، تن را از تنهايى و استقلال برهاند؛ چنانكه بايد دل را از استبداد و انزوا از ديگران رها سازد. او نمىتواند در جهتِ مخالفِ با ديگران بچرخد چنانكه نمىتواند راهى براى خود در جهتِ مخالفِ ايدۀ آنان بپويد. اين حركت موزون و زيبا و دل انگيز و سامان يافته، هشدارى به مسلمين است كه تجمع و همبستگى و همرهى را در هيچ امرى از امور زندگانى مورد غفلت قرار ندهند كه تفرقه وتكروى، آنان را طعمۀ گرگان خونخوار قرار داده و دشمنانِ سوگند خوردۀ