14«سپاس از آن خدا با تمام انواع آن سپاس بر تمام نعمتهايش (سپاسى كه به آنچه محبوب و مَرضىّ خدااست به فرجام رسد) . بار خدايا! بر محمّد وآل او درود و نثار فرما، و از من بپذير، و قلبم را از هر آلايشى پاكيزه گردان، و علمم را به بركات خود از هر پليدى و پلشتى، به رشد و نموّى رهيده از آفتى سترده ساز.»
بايد همۀ توان خود را در دعا به كار گير، آنگاه به سوى حجر الاسود به راه افتد و آن را استلام كرده و ببوسد و يا با دستِ خود در سوى آن نشان و اشارت رود، و آنچه قبلاً به خدا عرضه داشته تكرار كند.
بايد توجه داشت كه «طواف» يكى از اركانِ حج و عمره است كه اگر عمداً ترك شود حج و عمرۀ شخص باطل و فاقد اعتبار و ارزش مىگردد؛ چنانچه از روى نسيان و فراموشى انجام نگرفته باشد مىتواند بعد از مناسك حج با قضا، آن را جبران نمايد. و اگر بازگشتِ به مكه و قضاى طواف، دشوار و مستلزم تحملِ مشكلاتى گردد، مىتواند ديگرى را به عنوان نايب خود در اين وظيفه انتخاب كرده تا به جاى او طواف كند.
چنانكه اشارت رفت «طواف به منزلۀ نماز است؛ لذا بايد حجگزار، قلب خود را از تعظيم و خوف و رجاء و محبت سرشار سازد» و بايدب بداند كه اين طواف به سان تحيت و تهنيت به نخستين خانهاى است كه به منظور پرستش خداى يكتا بنا شده و تكريمى است به يكى از مظاهر توحيد و يكتا پرستى.
و چون حاجى، كعبه و جلوهگاهِ معشوق و معبودِ خود را مىبيند، عاشقانه همچون پروانه گرد شمعِ مظهر حقيقى پاك كه خداى متعال است به گردش در مىآيد و آنقدر بر پيرامون اين شمع به گردش و پرواز روحى ادامه مىدهد تا بال و پر تمايلات عصبى به دنيا واِخْلاد و دلبستگى به آن بسوزد، و چون خاكستر در تند باد جماعت انبوهِ طائفين از پيرامون دل و جانش بپراكند و هر چه ناخالصى در وجودش راه يافته زدوده و سترده شود، و وجودش سراپا عشق به خدا گردد.
حجر الاسود نقطۀ آغاز و مبدأ اين طواف است؛ استلام و تقبيل آن عبارت از كارى است كه از عشق و علاقه به مبدأ حقيقىِ عالم، يعنى آفريدگارِ جهان بازگو مىكند. امتى كه شبانه روز به صورتِ تكليفِ واجب و الزامى بايد پنج بار به سوى اين خانه كه عاليترين مظهر توحيد است نماز را اقامه كند شايسته مىنمايد با طواف پيرامون بنائى كه ابراهيم براى شرك زدايى و ترويج