80منوّره بود حواله فرموده، و امر نموده است كه يكى از امراى متدين مصر را به امانت بنا انتخاب و تعيين كرده و بفرستم و براى مصارف اين كار از خزينۀ مصر تنخواه كافى تفريق نموده بدهم، و باز يك قطعه فرمان سلطانى با يك خلعت به شريف مسعود فرستاده شده است و براى شخصى كه به امانت منتخب و معين خواهد شد يك بيرق سلطانى نيز ارسال گرديده است. من پيش از اين براى انجام اين خدمت، رضوان آقا را معين كرده و فرستاده ام، اكنون از طرف رضوان آقا براى بردن اشيايى كه به آن بقعۀ مقدسه لازم است، شخصى به نام محمد چاوش آمده و صورت اشياء لازم را آورده است. اگر چنان چه رضوان آقا شايسته اين خدمت است، اسباب لازمه را تدارك كرده، و به توسط محمد چاوش به نزد او بفرستيم، والّا اگر مناسبتر از رضوان آقا شخص ديگر هست او را احضار كرده، و اين را بفرستيم. پس از آن كه اهل مجلس مدّت زيادى در اين باب تفكر و خيال نموده و با همديگر مشاوره كردند، همگى گفتند كه عفت و استقامت و ديانت و اهليّت رضوان آقا و وقوف و اطلاع او به كارهاى ابنيۀ مسعوده، در نزد همۀ ما مصدّق و معلوم است؛ چنان كه قبل از اين نيز براى همين كار انتخاب شده و ارسال گرديده است، از اين كه ما براى جستجوى مأمور ديگر، اوقات خود را ضايع نماييم بهتر و مناسب تر از آن است كه همان مأموريت رضوان آقا را تصديق كرده و عطيهاى را كه از طرف سلطانى داده شده است ارسال نموده و اشياء لازمه نيز فرستاده شود، كه مشاراليه اتمام خدمات مرجوعۀ ابنيۀ مقدسه نمايد و به اين جهت هم به خزينۀ دولت از جهت مصرف و به ابنيۀ مسعوده كعبةاللّٰه نيز خدمتى نموده باشيم. بناءً عليه، والى مصر محمد پاشا، مأموريت رضوان آقا را تصديق كرده، و به شريف مسعود نيز يك مكتوب مفصلى نوشته، و فرمان و خلعت سلطانى را هم كه براى شريف مشاراليه آمده بود، به مأمور مخصوص داده و روانه داشت. چون در اين اثنا سيد محمد افندى نيز در مصر بود، با مأمور مشاراليه به جانب مكه اعزام كرده شد، و اشيايى را كه رضوان آقا صورت آنها را فرستاده و خواسته بود تهيه و تدارك كرده، و على الاتصال به طرف سوييس فرستاده مىشد، چون لوازمات مزبوره بالتمام به سوييس نقل و ايصال مىشد، به كشتى كاپيتان سوييس كه محمد بيك بود حمل نمود، و به آدم رضوان آقا تسليم كرده، به طرف جدّه فرستاده شد.