49مورد بررسى قرار مىدهيم و در آخر بحث، به يك نكته اشاره مىكنيم:
الف: اين سريال در اين معنا صريح و گويا است كه سفر عقيل به سوى شام و ملاقات وى با معاويه، در حال حيات امير مؤمنان - ع - و بلافاصله پس از ملاقات با آن حضرت به وقوع پيوستهاست.
ب: اين سفر صرفاً به هدف مادى و براى تأمين نيازهاى مالى صورت گرفته است.
اين دو موضوع، علاوه بر اين كه بخش مهمى از اين فيلم را تشكيل داده و هر بيننده و تماشاگر از خود فيلم همين معنا را به وضوح و صراحت درك مىكند، از جملاتى كه به عقيل نسبت داده مىشود و از زبان او نقل مىگردد نيز پيدا است.
و اينك بخشى از مطالبى كه در فيلم، از زبان عقيل و در گفتگوى او با فرزند عاص و معاويه مطرح گرديده است را مىآوريم:
عقيل در كوفه، آنگاه كه مىخواهد خانه امير مؤمنان - ع - را ترك كند، در پاسخ يكى از فرزندان آن حضرت كه سؤال مىكند: «كجا؟» ، مىگويد: «به هرجا كه مثل اين خانه نباشد!» و بلافاصله در شام و در مجلس معاويه ظاهر مىشود و در آن مجلس كيفيت غذا خوردن و به دندان كشيدن كباب مرغ و نوشيدن شربت آنهم با آن حرص و ولع، بيانگر اين است كه او پس از حركت از كوفه، مستقيماً راهى شام گرديده است.
و او معاويه را اين چنين دعا مىكند:
«بار الها! زيادى طعام از صاحب اين خان دريغ مكن، شكر اى پروردگار!»
آنگاه مىگويد: «هاشميان تا به حال دست نياز جز به سوى خدا دراز نكرده بودند، عقيل اوّلين سنّت شكن خاندان بنىهاشم است!» و «من دست پهن بنىهاشمم آيا در انبان همّتتان تحفهاى داريد شايسته اين دست؟ !»
و بالاخره متن گفتگويى كه در ميان عقيل با عمرو عاص و معاويه واقع شده:
عقيل: «عمرو! آمدنم حماقت بود!»
عمرو عاص: «معاملهات حماقت بود.»
عقيل: «اجحاف كردهام»
عمرو: «بلى مزدى كه تو براى رسوايى على ستاندى، مزد رسوايى يك عرب ياغىِ بىنام و نشان است»
عقيل: «چه قدر بايد مطالبه مىكردم؟»
عمرو عاص: «همۀ دنيا را»
عقيل: «اينهمه پول دنياى مراكفايت مىكند»