23مدتى از غيبت ابراهيم گذشت، آنگاه آهنگ مكه نموده و بر سراى اسماعيل درآمد.
اين بار نيز اسماعيل در خانه حضور نداشت. همسر جديدش در خانه بود، و از ابراهيم استقبال كرده و به او خوشآمد گفت، پرسيد: آيا مراسم ميهمانى در خانۀ شما برپا مىشود؟ گفت: آرى، اين زن، ابراهيم را به ميهمانى فراخواند و مقدمِ او را گرامى داشت. ابراهيم از وضع و حال آنها پرسيد؛ پاسخ داد: ما در شرايطى خوب و مطلوب و فراوانى روزى بهسر مىبريم و خداى را نيز سپاس گزارده و از او اظهار رضا و خوشنودى مىكنيم. ابراهيم گفت: وقتى شوهر تو بازگشت سلام مرا به او برسان و بگو كه آستانۀ در خانۀ خود را تغيير ندهد؛ بلكه در جاى خود نگاه دارد، آنگاه ابراهيم از سراى اسماعيل بازگشت.
اسماعيل شبانه به خانه آمد و همسرش براى او آمدن آن مرد سالخورده را گزارش كرد و وصف و حالش را براى اسماعيل توضيح داد و گفت: توصيهاى داشت كه من بايد آن را به تو بگويم كه آستانۀ در را در جاى خود حفظ كرده و جابهجايش نسازى. اسماعيل به همسرش گفت: او پدرم ابراهيم بود كه توصيه كرد از تو نگاهدارى به عمل آورم و از تو جدا نشوم.
اسماعيل در طول حيات خويش با همين همسر، عمر خود را به سر آورد و همين همسر مادر فرزندانى است كه از ديرباز گروه زيادى افتخار مىكنند از تبار و نژاد اسماعيل بوده و هستند.
ابراهيم و اسماعيل و بناى كعبه
مدتى دور و دراز حضرت ابراهيم - عليهالسلام - به دور از فرزندش اسماعيل بهسر برد.
اما براى كارى بس بزرگ و سرنوشتساز نزد فرزندش بازگشت. خدا به ابراهيم فرمان داد كه كعبه را بنا كرده و آن را بازسازى كند تا به عنوان نخستين خانهاى كه براى پرستش خداى يگانه بنياد مىشود مورد استفاده قرار گرفته و آن را از نو تجديد كند.
ابراهيم در جستجوى فرزند خود اسماعيل مىپوييد كه سرانجام او را در كنار زمزم سرگرم تراشيدنِ تير يافت. ابراهيم و اسماعيل همدگر را در آغوش گرفتند و از شدت خوشحالى و سرور يكديگر را لبريز از محبت و عواطف ساختند.
پس از آن كه ديدار ابراهيم از فرزندش و اقامت وى نزد او با وضع خوشآيندى ادامه يافت فرجامش آن بود كه خداوند متعال ابراهيم را مأمور ساخت خانهاى براى عبادت او در همانجا بنا كند و جاى آن را خداوند به ابراهيم خاطرنشان ساخت، جايى كه از اطراف