19داده است؟ پاسخ داد: آرى. هاجر گفت: در اين صورت خداوند ما را مورد بىاعتنايى و بىمهرى خود قرار نمىدهد. آنگاه به جايى كه اسماعيل را در آن گذارده بود مراجعت كرد.
اما ابراهيم علىرغم آن كه به چنين كارى از سوى خدا دست يازيد، قلبش پريشان بوده و از فراق زن و فرزندش سخت افسرده بود؛ ولى ارادۀ خداوند بر ارادۀ او چيره گشت و خويشتن را تسليم امر الهى احساس مىكرد و راه بازگشت را ادامه مىداد و به درگاه پروردگارش مىناليد و او را با آن سخنى كه خداوند در قرآن كريم بازگو فرموده، مىخواند:
«ربّنا انّى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذىزرع عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصّلوة فاجعل أفئدةً من النّاس تهوى اليهم وارزُقهم من الثّمرات لعلّهم يشكرون» 1
«پروردگارا! تو مىدانى كه من به راستى زن و فرزندم را در درّهاى كه فاقد آب و گياه و غير قابل كشت و زرع است كنار خانۀ محترم تو سُكنىٰ دادم، پروردگارا! اين كار از آن رو است كه نماز را به پاى دارند. پس قلبهايى از مردم را به سوى آنها معطوف ساز تا براى دلگرمى آنها و رهايى آنان از تنهايى به سوى آنها جلب شود، و از ثمرات و آذوقههاىِ درخور به آنها ارزانى دار تا سپاس نعمتهاى تو دارند.»
ابراهيم با اين دعا و درخواست، به خداوند متعال عرضه مىدارد كه من خانۀ تو را بازسازى كرده و از نو آن را بنياد مىكنم، خانهاى كه از آن پس آن را ارج نهند. هدف من از واگذاردنِ آنها اين است كه پرستش تو را كه يگانهاى، در پيش گرفته و وظيفۀ خود را در امر توحيد و يكتاپرستى ايفا نمايند.
هاجر در برابر فرمان الهى رام گشته و با خاطرى آرام و مجهز به صبر و شكيبايى مىآسود؛ و مدتى از توشهاى كه به همراه خويش آورده بود و آبى كه ابراهيم در اختيار آنها قرار داده بود، زندگانى را به سر مىآوَرْد تا اين كه آب و غذاى آنها تمام شد و از اين پس چيزى در اختيار نداشتند كه از رهگذر آن تغذيه كنند و يا تشنگى خود را فرونشانند. فشار عطش كه او و طفل شيرخوارش را شكنجه مىداد، فرساينده و تحملناپذير گشت. نگاههاى تأثرآميز و اندوهزاى او به فرزندش كه از شدّت تشنگى به خود مىپيچيد نمىتوان در جمله و سخنى تصوير كرد. هاجر نمىتوانست اين منظرۀ دردناك را تحمل كند. از جاى برخاست و دويدن را آغاز كرد و احياناً با هروله به اين سو و آنسو، اطراف خويش را به جستجو مىگرفت. برفراز جايى بس بلند كه به «صفا» نامبردار است بالا رفت و نگاهش را به اطراف مىگرداند تا شايد جرعهاى آب براى فرزندش كه جگرش از تشنگى تفتيده بود سراغ كند؛ اما آنچه به نظر