15تصوراتِ غلط و به بيراهه افتاده بپيرايد. خداوند متعال حضرت ابراهيم را با الهاماتِ هدايتآفرين، از رشد و رهيابى برخوردار ساخته و او را موظف كرد كه جامعۀ محيط خود را هشدار داده، اذهان آنها را از هالههاى تيرۀ شرك بسترد:
«ولقد آتينا ابراهيم رُشدَهُ من قبل وكنّا به عالمين. اذ قال لأبيه وقومه ما هذه التماثيل التى أنتم لها عاكفون» 1
«به راستى (پيش از موسى و پيامبر گرامى اسلام - صلّى اللّٰه عليه وآله وسلّم -) نيروى بينش راه صحيح را به ابراهيم اعطا كرديم و به لياقت و صلاحيت او براى اعطاى چنين نيرو، و يا به شايستگىِ او براى احراز نبوت آگاه بوديم. ابراهيم وقتى ديد كه به پرستش بتها دلخوشاند به پدرخوانده و مردم محيط خود در مقام سرزنش آنان گفت: اين مجسمههاى دستسازِ شما، كه به پرستش آنها دل بسته و بدانها روى آوردهايد، چيست؟ !»
ابراهيم لحظهاى از تحقير ايدههاى شركآلود جامعۀ خويش بازنهايستاد و از تهديد پدرخوانده خود و نيز طاغوتيان كمترين هراسى به خود راه نداد. چون ديد در برابر هشدارها و ارشادهاى او وقعى نمىنهند به چارهانديشى پرداخت، و نقشهاى بس هوشمندانه را طراحى كرد تا از رهگذر آن، افكار آنها را به كار انداخته و سرانجام به بىثمر بودن و عجز و ناتوانى معبودان خويش زبان دل به اعتراف گشايند. در صدد درهم كوبيدن بتها برآمد و اين خود يك راه و رسم عملى براى شركزدايى و ايجاد روحيۀ توحيد در مردم بود تا بازيابند كه بتها نه تنها سود و زيانى از ناحيۀ آنها عائد انسان نمىگردد؛ بلكه قادر نيستند از آسيبى كه به آنها روى مىآورد دفاع نمايند. پيدا است كه برهان و دليلِ عملى داراى كارآيى بيشترى از وعظ و ارشاد است. ابراهيم - عليهالسلام - بتها را سرنگون كرده و آنها را درهم شكست. و با درهم كوفتن آنها عملاً استدلال كرد كه پرستش بتها بس نادرست و به دور از عقل و خرد است. اگر اين بتان شايستۀ احراز عنوان «آلهه» مىبودند از خويشتن حمايت مىكردند و به كسى كه نسبت به آنها سوء قصد! مىكرد و با تبر با آنها نبرد! آغاز كرده بود، آسيب مىرساندند.
هرچند كه ابراهيم را به محاكمه گرفتند؛ اما با پاسخى كه در عمل، آن را به كار گرفته و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاده بود، در مقام پاسخ بازپرس گفت:
«بَلْ فعلهُ كبيرهم هذا فاسألوهم إن كانوا ينطقون» 2
«بتهاى شما را اين بت بزرگ درهم شكسته است! اگر باور نمىداريد از آنها بپرسيد، به اين شرط اگر بتوانند زبان به سخن بگشايند!»