6ومسافرين ديار تا پايان عمر به ياد خاطرات اين سفر زندگى مىكند و آن را نقطۀ اوج در زندگى معنوى خود مىداند.
از دير باز اين خاطرات به نگارش نيز در مىآمده است. بسيارى از جغرافىدانان قرون نخست هجرى در طى همين سفر بود كه يادداشتهاى مهمى را از جهان اسلامى آن روزگار فراهم آورده و در اختيار جامعۀ علمى قرار مىدادهاند.
كهنترين سفرنامه، كتاب پرارج ناصر خسرو قباديانى عالم اسماعيلى مذهب است كه مملو از آگاهيهاى گرانبها، از درخشانترين دورۀ تمدن اسلامى است. در دورههاى بعد، نوشتههاى ابنبطوطه و ابنجبير به عنوان سفرنامههاى شاخص مطرح شد، در حالى كه در كنار آنها سفرنامههاى ديگرى نيز وجود داشت و دارد كه در آن حد از جامعيت نيست.
در حوزۀ ادبيات فارسى، كه زبان دوم مسلمانان در طى چهاردهقرن بوده، آثارى در زمينۀ ادبيات حج نوشته شده است. جداى از سفرنامۀ ناصرخسرو و چند رسالۀ كوتاه، عمدۀ آنچه در ادبيات سفرنامهنويسى حج در ادب فارسى در دست است، مربوط به دورۀ صفويه و عمدتا مربوط به دورۀ قاجار است. كاروانها حج ايرانى كه معمولا از راه عتبات و از راه جبل به حج مشرف مىشدند، سختيهاى فراوانى را در اين راه تحمل مىكردند. در اين دورۀ تاريخى، با رشد فرهنگ عمومى مردم، شمار بسيارى از حاجيان، از طبقات فرهنگى جامعه؛ اعم از روحانى و غيره روحانى بودهاند. كه بعضى به كار نگارش سفرنامه مىپرداختند.
بخش مهمى از اين سفرنامهها، تجربههاى سفر و آگاهيهاى جغرافى و تاريخى است كه به قصد راهنمايى مسافران بعدى به نگارش درمىآمد. در اين سفرنامهها، مسأله عمده، توصيف منازل ميان راه از يك سو و توصيف اماكن مقدس از سوى ديگر است. اجتماع عظيم حج از نژادهاى مختلف با زبانهاى متفاوت و نيز مذاهب گوناگون، تازههاى فراوانى را براى يك سفرنامهنويس فراهم مىكرد. هر يك از اين گوناگونىها و تفاوتها سوژهاى بود براى نگارش سفرنامه. برخى از دولتمردان قاجارى كه به تبع سفرنامهنويسى اروپاييها، به كار نوشتن سفرنامه پرداختند، معمولا بجز سفر به مكه و مدينه، راهى دمشق، فلسطين، مصر، عثمانى و روسيه و حتى هند و ژاپن مىشدند و سر جمع كتابى با اطلاعات گسترده ارائه مىكردند. در اين بخش از سفرنامهها، توصيف زندگى اجتماعى و تمدنى اين جوامع، براى اين افراد بسيار اهميت داشت؛ بويژه با توجه به تحولات جديد تمدنى، و در مقايسۀ وضع ايران با