71تحقير و نكوهش معاويه و بيان حقانيت و شخصيت امير مؤمنان در حدّ توان و شرايط موجود آن زمان بوده است؛ بويژه در دورانى كه معاويه خود را فردى بىرقيب و بلامنازع ديده و نفسها را در سينهها قطع نمود و حديثسازى و تبليغ وسيعى را بنفع بنىاميّه و نكوهش از امير مؤمنان - ع - به راه انداخت و مظلوميت آن بزرگوار بيشتر متجلى گرديد.
البته مورخان و نويسندگانى كه اين مسائل را از ديدگاه جوّ حاكم و متأثر از سياستهاى بيادگار مانده از دوران امويها نقد نمودهاند، حتى افرادى كه خود منصف بودند اما در اثر روح تقليد از گذشتگان نتوانستهاند يا نخواستهاند انگيزۀ اصلى سفر عقيل را درك كنند و از ريشهيابى صحيح آن چشم فروبستهاند. طبعاً به بيان عوامل و انگيزههاى غير واقعى و فرعى متوسل گرديدهاند كه در اينجا به دو نمونه از اين نوع انگيزهها اشاره نموده و به پاسخ آن مىپردازيم:
1 - عزالدين جزرى مىگويد: «وانّما سار الى معاويه لأنّه كان زوج خالته فاطمة بنت عتبة بن ربيعه» ؛ «عقيل بدين جهت نزد معاويه رفت كه (با او نسبت داشت) و همسر خالۀ معاويه بود!»
عقيل با يكى از دختران عتبه به نام فاطمه و ابوسفيان با يكى ديگر از دختران وى به نام هند ازدواج كرده بود.
جزرى آنگاه وجه ديگرى مىآورد و مىگويد: «عقيل مقروض گرديد و براى اداى دينش نزد على رفت، چون از او مأيوس شد به سوى معاويه شتافت.» 12 - ابن حجر نيز مطلب اخير را انگيزۀ سفر عقيل عنوان نموده، مىگويد:
«وكان قد فارق علياً و وفد الى معاوية فى دين لحقه» 2و ظاهراً مرحوم مامقانى تحت تأثير همين مطالب قرار گرفته و مىنويسد: «وممّا ورد فى ذمّه ما نطق بمضيّه الى معاويه لأجل حطام الدّنيا و تركه أخاه علياً. . .» 3توجيه غير وجيه
به عقيدۀ ما بيان اين دو وجه در سفر عقيل، همانند «زمان سفر» او ساختگى و نادرست و چنين توجيهى غير وجيه است؛ چون عملكرد عقيل و برخورد وى با معاويه كه در متون تاريخى نقل شده، بيانگر اين است كه نه خويشاوندى دور او با معاويه مىتواند انگيزۀ چنين سفرى باشد و نه احياناً وجود قرض و بدهكارى.
زيرا سخنان صريح او در پاسخ