17و عارى از هر زيور دربر كند، پليديهاى ظاهر و خَبَثِ باطنى را با غسل و شستشو از خود دور سازد؛ و با چنان جامهاى كه با هيچ آميزه و آويزهاى زينتآفرين، درنياميخته است و خلوص و پاكيزگى را خاطرنشان مىسازد خويشتن را يكپارچه در اختيار خداوند متعال قرار داده و جامۀ تمايلات مادى و خواهشهاى نفسانى را از پيكر دل خود خلع كرده و آنها را از اندام دل بركَنَد و از جهان ماديت بگسلد و به پروردگار خويش بپيوندد.
چرا بايد خواهندگان مَحرم شدن با حرم الهى چنان باشند و چنان كنند و اگرنه بيگانهاند كه درخور آن نيستند به حريم حرم نزديك گردند؟
پيدا است رها ساختن اندام و بدن از ملبوسات عادى - كه احياناً مايۀ مباهات و فخرفروشى به ديگران است و نيز تخليه و تصفيۀ دل و جان از نيات فرومايۀ دنياوى - زمينه را براى پاسخ دادن به ندا و آواى الهى فراهم مىسازد، و زائر كعبه بايد نخست حس خويشتندارى و كفّ نفس از اجراى تمايلات نفسانى را در خود زنده و شاداب سازد و با بَركندن جامۀ دلخواه و رها ساختن جان و دل از غير خدا، به اين حقيقت دست يابد كه او برتر و والاتر از آن آفريده شده است كه در برابر انگيزههاى مادى و گذرا و شهوات و تمايلات پست تسليم گردد؛ و چون حيوانى دستآموز در برابر زخارف دنيوى رام شود، آنچنان كه شياطين جن و انس براى خود مركبى راهوار و مطيع را در وجود او سراغ كنند، و او را چون مركوبى توسن و بىزمام و افسار، بر پرتگاه سقوط سوق داده و نابودى ابدى را براى او به ارمغان آورند.
آرى مُحرمى كه آرزوى مَحرميّت حرم را در سر مىپروراند به خلع و لبسى دگرگونه و دگرگونساز در اندام و تن و روح و درون نياز دارد كه بدون آن نامَحرمى است كه سزا نيست در عرصهاى كه سرشار از اسرار و رازها است قدم نهد و بدون پرده جمال زيباى سمبل توحيد را ديدار نمايد و حتى گوشهاى از رخسار كعبه را شهود كند. اگر بدين مهم توفيق يافت و گوش دل را براى شنودنِ دعوت به توحيد آنهم با نداى الهى آماده ساخت نوبت به شعارى ديگر مىرسد:
شعارى كه از دل برمىخيزد و زبان را به كار مىاندازد كه به اين ندا پاسخ مثبت دهد و پس از تنزيه خود، به تنزيه حضرت بارى تعالى زبان گشايد. حاجيان پس از پالايش تن و دامن و جان و درون با زبان به نداى توحيدى - كه فقط گوش جان آن را مىشنود - مىگويند:
«آرى به فرمانيم. بار خدا! از تو فرمان مىبريم و تو را مطيعيم، تو را انبازى نيست، ستايش