68و معلّق «و كلّ مُيسَّر لِما خُلِق له» تا هنگام آن كار در نيايذ جدّ و جهد منجح نيست و كوشش و كشش نافع نه، و چون ذات بىهمال باذشاه زادۀ عالم، مالك رقاب امم، شاه شاهان عرب و عجم منشأ سعادات و منبع خيراتست، هر سعادت كى ايام در جيب غيب نهاذه بوذ و هر خير كى زمان در حجاب كتمان آماذه كرده، اينك در عهد همايون و دور ميمون اباقا از عدم بوجود آيذ و از قوت بفعل تا اعتزاى آن بدولت از مادۀ او باشد و انتساب آن بروزگار خجسته او كشذ:
ور نيست باورت اينك بدار گوش
بعد از آنك اميذهاى خلايق بريذه كَشته بوذ و از مدتهاى مديد و سالهاى بسيار باز طوايف اسلام از زيارت بيت اللهالحرام بازمانده و دل برداشته و ركن حج اسلام كى «ولِلّه عَلَى النّاس حِجُّ البيت من اسْتطاعَ اِليهِ سَبيلا 1» و آن يك ركن است از اركان خمسه كى خراب مانده است و اسلام بحقيقت بر مثال ذاتيست و اركان خمسه را مثابت حواس خسمه كى ضعف يكى از آن ضعف ذاتست و در اين وقت كى مواكب كتبىراى مدينة السلم بغداد را بِسمِّ مراكب متوج گردانيذ از جمله عنايتهاى باذشاهانه و عواطف شاهنشاهانه كه صادر شذ و بذان يرليغ نفاذ يافت فتح راه مكه و اجازت طوايف اسلام بزيارت كعبۀ معظمه و تعيين لشكر برسم بدرقه و سبل و صدقه بود. اشاعت اين خير عام و افشاى اين حسنه بِاَنام بر حسب يرليغ جهان پيماى و فرمان بندگشاى و منشور غمزداى و مثال رهنماى بندگان دولت روزافزون عطاملك و محمد پسران محمد جوينى به آوازى بلند نداى «و أذِّن فى النّاسِ بِالحجِّ يَأتوكَ رجالاً و على كلِّ ضامرٍ يأتين من كُلّ فَجٍّ عميق لِيَشْهدوا منافِعَ لهم و يَذكُرُوا اسْم اللّه في أيّامٍ معلومات 2» در مىدمند و بر عقب اين مىگويند:
ايها العشاق باز آن دلستان آمد پديد
جان بر افشانيد كان آرام جان آمد پديد
وقتست كى اربا وجد و صفا و عاشقان مروه و صفا كه سالها است نالۀ شوق تقبيل عتبۀ كعبه چشم انتظار بر دريچه غيب نهاذهاند لبيك زنان احرام بندند و عاشقوار پاى در راه نهند و روى بكار آرند و ماسوى الله را پشت پاى زنند؛ «عسى ربّكم أن يكفّر عنكم سيِّئآتكم و يدخلكم جنات تجري من تحتها الأنهار» و جمعى كى پنبۀ غفلت در گوش نهاذه بوذند به حجت آنك راه حجاز مسدودست و عذر دفع «من استطاع اليه سبيلا» موجود، يقين دانند كى آن عذر به فضل بارى تعالى و يمن دولت قاهره زايل شد و آن بهانه كرانه گرفت، بعد از اين چه گويند و به چه