61كشيدم. على گفت: «مادر به عزا! اين نعرۀ تو، از آهنى است كه با آتش دنيا داغ شده است، فردا من و تو چگونه خواهيم بود اگر با زنجيرهاى جهنّم ما را ببندند! و اين آيه را خواند: «اذا لأغلال في أعناقهم والسلاسل يسحبون» 1سپس فرمود: عقيل! تو در نزد من بيش از سهمى كه خدا قرار داده، حقى ندارى، مگر آنچه را كه مىبينى. اينك به خانهات باز گرد.»
معاويه با شنيدن اين حادثه از سر اعجاب، اين جمله را بر زبان مىراند: «هيهات هيهات كه مادرها از آوردن فرزندى مانند على عقيمند. (عقمت النّساء أَنْ يَلِدْنَ مِثْلَهُ) 26 - دفاع عقيل از ياران امير مؤمنان - ع -
در اين چند نمونه از گفتگوهاى عقيل با معاويه، ملاحظه نموديد كه او گاهى با يك جملۀ كوتاه و گاهى با بيان يك حادثه، توانسته است حق مطلب را دربارۀ امير مؤمنان - ع - بيان كند و برخلاف خواستۀ معاويه از روش آن حضرت با مدح و نيكى ياد كند و در عين حال از راه و روش معاويه انتقاد نمايد.
گفتنى است، مراجعه به منابع، اين حقيقت را ثابت مىكند كه دفاع عقيل منحصر به شخص امير مؤمنان - ع - نبوده بلكه گاهى كه بحث و گفتگو به اصحاب و ياران آن بزرگوار منتهى مىشد، عقيل با صراحتِ كامل از آنها نيز دفاع مىنمود و على رغم كراهت معاويه از شنيدن فضائل و صفات نيك آنان، به ذكر آنها پرداخته است.
يكى از اين موارد را مسعودى، طى گفتار مشروحى كه بين عقيل و معاويه واقع شده، نقل نموده است و ما خلاصۀ آن را مىآوريم:
وى مىنويسد:
روزى عقيل وارد مجلس معاويه شد و معاويه از اين كه برادر على بن ابيطالب به نزدش آمده، شادمان گرديد و در ضمن اكرام و احترام از وى پرسيد: عقيل! على را چگونه ديدى؟
عقيل پاسخ داد: «عَلٰى ما يحبّ اللّٰه و رسوله و ألقيتك على ما يكره اللّٰه و رسوله» ؛ «او را آچنان ديدم كه خدا ورسولش از وى راضى بود و تو را آنچنان ديدم كه خدا و پيامبرش از تو ناراضى است»
معاويه: عقيل! اگر ميهمان ما نبودى، پاسخ تو آنچنان بود كه تورا مىآزرد. سپس براى اين كه گفتار عقيل را قطع كند تا سخن تلخ ديگرى از وى نشنود، مجلس را