48علاوه بر اينها عطاء، ابوصالح سمّان، موسى بن طلحه، حسن بصرى و مالك بن ابى عامر اصبحى» . 1ابن حجر در كتاب ديگرش «تقريب التهذيب» نيز از عقيل به عنوان يكى از رجال حديث ياد نموده است. 23 - حافظ شمسالدين ذهبى، ناقلان حديث از عقيل را همانند ابن حجر، به استثناى مالك بن ابى عامر، مىشمارد و مىنويسد: «روى عنه ابنه محمد و. . .» 3اسلام عقيل و مهاجرت او
همانگونه كه اشاره شد، اوّلين جوسازى بر ضد عقيل را مىتوان موضوع «اسلام آوردن» و همچنين «مهاجرت او به مدينه» دانست؛ زيرا از آنجا كه سردمداران و رؤساى خاندان اموى، تا مرحلۀ قطعى شكست ستون فقرات كفر و تا پيروزى قطعى اسلام، در جزيرة العرب در شرك و بت پرستى خود باقى ماندند و همچنان پرچم كفر را به دوش كشيدند و با فتح مكه به دست مسلمانان مجبور به قبول ظاهرى اسلام گرديدند و اين موضوع در پيشانى اين خاندان، كه بعدها خود را بعنوان جانشينان پيامبر مطرح نمودند، به صورت لكۀ ننگى باقى بود و لذا اين خاندان و حاميانشان براى كم رنگ نشان دادن اين لكۀ سياه، به هر وسيلۀ ممكن دست يازيدند. يكى از ترفتندهايشان اين بود كه در اين عمل براى خود شريك بتراشند و عضوسازى نمايند آنهم از بنىهاشم!
براى رسيدن به اين هدف در كنار تأمين هدفهاى ديگر، عقيل پسر عموى رسول خدا - ص - و برادر امير مؤمنان على - ع - را برگزيدند و بر ضدّ وى جوسازيها كردند و دروغها پراكندند.
در اين ميان مورخان اهل سنت نيز بر اساس همان جوسازيها و دروغ پردازيها، در اين مورد حرفهاى مختلف و متناقضى را عنوان نمودند، تا جايى كه وانمود كردند اسلام و مهاجرت عقيل بعد از فتح مكه بوده است! درست به موازات كسانى كه پس از فتح مكه با اجبار واكراه تظاهر به اسلام نمودند!
در مقالۀ پيش نمونههايى از اين نظرات را نقل كرديم و در اينجا فقط مطلبى از بلاذرى مىآوريم؛ او مىگويد: