40و توفيقه فاستعدَّ استعداد من لا يرجو الرجوع.»
«هرگاه ارادۀ حج كردى، قبل از عزيمت، قلب خويش را از مشاغل و موانع تهى ساز و براى خداى بزرگ خالص گردان. همۀ امورت را به آفريدگارت واگذار و در تمام حركات و سكنات به او توكل نما و تسليم حكم و قضا و قدر الهى باش. دنيا و راحت و خلق را رها ساز و در اداى حقوق واجب مردم بكوش. بر زاد و راحلهات و ياران و همسفران و قدرت و ثروت و جوانىات تكيه مكن. چه، بيم آن است كه اينها دشمن و وبال تو گردند تا معلوم شود كه براى او و براى هيچكس توان و چارهاى جز در پناه خداوند متعال و توفيق او نيست و بدانگونه آمادگى پيدا كن كه گويى اميد بازگشت ندارى.»
نكتۀ اساسى سخن امام - ع - توجه به روح حج است. حج يعنى قصد. زائر قصد خدا مىكند نه چيز ديگر كه هر چه جز او قصد كند شرك است.
آن كه با ما سر سودا سپرد
قرب خدا مكانى و زمانى نيست، قرب معنوى، شأنى و عرفانى است و اين مستلزم فناى در حق و رهايى از قيد خودى است.
قرب نى بالا و پستى جستن است
قرب حق از قيد هستى رستن است
هر چند ميان بنده و خدا حائلى وجود ندارد اما تقرب به او عقبهها دارد و طى منازل را مىطلبد:
بعد مسافت اگر چه در ره او نيست
شرط تقرّب به خدا، بيدارى، تفكر، تذكر، مراقبه، محاسبه و مجاهده است تا نفس كامل شود و با كمال مطلق سنخيت پيدا كند. حج سفر از «خلق الى الحق» است يعنى خلق را پشت سرافكندن. خانه، خانواده، تجارت و مال، عنوان و مقام و همه تعلقات را رها كردن و حتى از خود و جوانى و توان جسمانى و روحى قطع نظر كردن و عجب و كبر و شهوت و غضب را زير پا نهادن. چون قصد خدا كردهاى، بايد ابراهيموار از زن و فرزند و مال و جان بگذرى تا ابراهيمى شوى و چون اسماعيل در كوير انقطاع، پاى بر زمين بسايى تا از زمزم