36هيچگونه اسباب و وسايل عادى فقط به يارى خدا پيروز گرديد، سخن او را تصديق مىنماييم و آنچه از طرف خدا و دربارۀ او گويد باور داريم، اگر گفتهها و سخنان او را كه راستى و درستى از هر جهت در آن نمايان است باور نداريم، پس چه سخنى را مىتوان باور داشت؟ !
ابن ابىالعوجاء ديگر نتوانست سخنى بگويد. از جاى برخاست، در حالى كه آثار شكست و حيرت در او نمايان بود، خجلت زده زير لب مىگفت:
«من ألقانى فى بحر هذا؟ سألتكم أن تلتمسوا لى خمرة فألقيتمونى على جمرة.»
«كى مرا در ميان اين دريا افكند و دستخوش امواج آن نمود؟ از شما خواستم كه مرا در سايۀ راحتى برسانيد يا در ميان اجتماعى قرار دهيد، شما مرا روى پارۀ اخگرى افكنديد.»
اگر لفظ اول خمره - با خاء - باشد، معناى آن «سايۀ راحت» يا «اجتماع زياد» است و مقصودش اين است كه من طالب راحتى بودم تا آتش درون و ناراحتيم قدرى آرام شود؛ يا اجتماعى را طالب بودم كه در ميانشان سخنى گويم و نفوذى يابم. و اگر جمره - با جيم، مثل لفظ دوم - باشد مقصودش اين است كه من از شما پارۀ اخگرى خواستم شما مرا روى پارۀ آتش افكنديد. رفقاى حزبىاش به وى گفتند: در مجلس او كوچك و ناتوان بودى؟ !
قال: انه ابن من حلق رؤوس من تروْن.»
«گفت: اين فرزند كسى است كه سرهاى اين مردم كه مىنگريد را تراشيده است.»
تراشيدن سر نزد عرب علامت ذلت و بندگى بوده، شايد تراشيدن سر بعد از اتمام عمل حج، براى اعلام بندگى خدا است؛ يعنى اگر از وى شكست ديدم براى من ذلت و كوچكى نيست او چنين مرد و فرزند چنين كسى است.
پى نوشتها: