20مانع را برطرف نمايد.
ابراهيم بيدار و هوشيار (حى بن يقظان) پس از آن كه ستارگان و سراسر جهان را مسخر ارادۀ حق و درخشان و در مدارات خود چرخان ديد كه همه تسليم حق و كمك كار خلقند، مىكوشيد كه هر چه بيشتر مانند آنان تسليم او شود و در مدارى طواف نمايد، سر تا پا نظيف و پاك باشد، چنانكه نظافت عمومى بدن، سنت ابراهيم است و مانعهاى فكرى و عقلى را از سر راه كمال خلق بردارد، بتها را از ميان ببرد، از غريب و درمانده دستگيرى كند و مهماننوازى و مهربانى را سنت جارى قرار دهد.
ابراهيم خانهاى برپا مىسازد كه هنگام ساختن و پس از تكميل و طواف بر آن و انجام مناسك آن، مدارج كمال تسليم و اسلام به آخر رساند؛ زيرا نماياندن خداوند مناسك را و تعبد ابراهيم براى انجام آن، تكميل همان حقيقت اسلام است كه هر دو پس از كلمۀ «ربّنا» در يك دعا واقع شده و از اين آيه معلوم مىشود: جملۀ مناسك با خصوصيات آن، براى ابراهيم هم تعبدى بوده و خود حق تعيين و تشخيص آن را نداشته تا دربارۀ او هم مثل ديگران تعبد و تسليم محض باشد و از خداوند اشاره باشد و از ابراهيم فرمانبرى و بسر دويدن. بالاترين علّت و آخرين نتيجۀ اعمال تعبدى همين است كه مكلف آن را براى فرمانبرى محض عمل نمايد تا يكسره مطيع و تسليم شود و روح فرمانبرى در او محكم شود و اسلام سراپاى او را فرا گيرد. به همين جهت عموم عبادات، براى عوام تعبد محض است؛ يعنى از اسرار و نتايج آن بىخبرند و خواص هم اندكى از بسيار مىدانند و در عين حال فلسفه و نتيجهاى كه تشخيص مىدهند، هنگام عمل نبايد مورد توجه باشد و بايد نيت و عمل و روح و جسم يكسره تسليم فرمان و مسخّر او باشد و اگر در عبادت گوشهاى از نظر و توجه به غير فرمانبرى باشد و از آن سود و نفعى جويد، تعبد نخواهد بود و عمل حقيقت خود را از دست مىدهد و باطل است، به اين جهت، همۀ اسرار عبادات بر همه مجهول است، جز اندكى براى دستهاى آن هم خارج از توجه و نظر، اين فقط براى آن است كه مكلف از راه تعبد به كمال اسلام برسد و اسلام بسيط فكرى و عقلى (متافيزيكى) در مجراى عمل وارد شود و عقل و خيال وهم و اعصاب و عضلات، در نتيجه، جملۀ اعمال را مسخر ارادۀ فوق گرداند و مانند عموم نيروهايى در باطن موجودات است، در مجراى عمل و حركت وارد شود و به صورت «فيزيك» درآيد، چون اراده