42امر را بايد بكند:
اوّل اين كه: نيّت خود را از براى خدا خالص كند به نحوى كه شايبۀ هيچ غرضى از اغراض دنيويّه در آن نباشد. و هيچ باعثى بر حجّ، جز امتثال امر الهى نداشته باشد. پس نهايت احتياط كند كه مبادا در خفاياى دل او نيّتى ديگر باشد از ريا و يا احتراز از مذمّت مردم به سبب نرفتن حجّ، يا خوف از فقر و بر تلف شدن اموال؛ - چونكه مشهور است كه: تارك الحجّ مبتلا به فقر و ادبار مىشود - يا قصد تجارت و شغل ديگر؛ زيرا همۀ اينها عمل را از قربت و اخلاص، خالى مىكند. و مانع از مراتب ثواب موعود مىگردد. و چه احمق كسى است كه: متحمّل اين همه اعمال شاقّه كه واسطۀ تحصيل سعادت ابدى گردد به جهت خيالات فاسده كه به جز خسران فايده ندارد.
دوّم آن كه: از گناهانى كه كرده توبه خالص كند. و حقّ النّاسى كه در ذمّه او باشد خود را برىءالذّمّه سازد و دل از همۀ علايق بكند، تا دل او بالكلّيّه متوجّه خدا شود. و بايد چنان تصوّر كند كه: از اين سفر بر نخواهد گشت. و وصيّت خود را مضبوط سازد و آمادۀ سفر آخرت گردد؛ زيرا اصل اين سفر نيز از جمله تدارك خانه آخرت است. و بايد در وقت بيرون آمدن از براى سفر حجّ و قطع علاقه از وطن و اهل و عيال و مال و اموال، ياد آورد زمانى را كه: قطع علاقه از اينها خواهد نمود به جهت سفر آخرت.
سوّم آن كه: در وقت ارادۀ سفر، متذكّر عظمت خانه و صاحب خانه گردد، و به يا آورد كه: او را در اين وقت، ترك اهل و عيال و مفارقت از مال و جاه و دورى دوستان و مهاجرت از اوطان را اختيار كرده به جهت قصد امرى رفيع الشّأن و عظيمالقدر؛ يعنى: زيارت خانهاى كه خدا آن را مرجع مردم قرار داده.
پس بداند كه: اين سفر، مثل ساير سفرهاى دنيا نيست. و متذكّر گردد كه: چه امرى اراده كرده است و رو به چه جايى آورده و قصد زيارت كه را