43 - امام صادق - ع -: «اللقطة لقطتان، لقطة الحرم و تعرف سنة فان وجدت صاحبها و إلاّ تصدقت بها و لقطة غيرها تعرف سنة و ان لم تجد صاحبها فهى كسبيل مالك»53 اين همان فرقى است كه امام - عليهالسلام - بين نقطۀ حرم و غير حرم مىگذراند. روايات ديگرى نيز به همين مضمون هست.
اجاره و حكم آن در حرم:
از موارد احكام فقهى مربوط به حرم اين است كه بعضى اجاره دادن خانههاى حرم را براى زائران، ممنوع مىدانند و بعضى ديگر آن را مكروه مىشمارند. سرش اين است كه در قرآن مىفرمايد: «سواءً العاكف فيه و الباد»54 دستور اصلى نيز همين بود كه ساكنين مكه درِ خانههاى خود را باز بگذارند تا زائران، با سكونت در آنها، مناسك خود را انجام داده برگردند؛ اجاره دادن خانههاى مكه مكروه است؛ زيرا خداوند فرمود: «سواء العاكف فيه والباد» كسى كه اهل مكه است با كسى كه از باديه، به قصد زيارت مشرف مىشود، همه در اين ايام حق بهرهبردارى يكسان دارند، پس نه مىتوان اجاره داد و نه مردم را از ورود در آن منع كرد.
معاويه - عليه من الرحمن ما يستحق - اولين كسى بود كه براى خانهها درب گذاشت و جلوى مردم را گرفت.
1 - قال ابوعبدالله - عليهالسلام - «انّ معاوية أوّلَ من علّق على بابه مصراعين بمكة فمنع حاجّ بيتاللّٰه ما قال اللّٰه - عزّ وجلّ - «سواء العاكف فيه و الباد» و كان الناس اذا قدموا مكة نزل البادى على الحاضر حتى يقضى حجّه» .55
2 - «لم يكن لدور مكة أبواب و كان أهل البلدان يأتون بقطر انهم فيدخلون فيضربون بها و كان اول من بوّبها معاوية» .56
3 - و نيز همين مضمون را دارد روايتى كه در آن از حضرت صادق - سلامالله عليه - دربارۀ «سواء العاكف فيه و الباد» سؤال مىكنند، و در جواب مىفرمايد: «لم يكن ينبغى ان يوضع على دور مكة أبوابٌ لأن للحاج أن ينزلوا معهم فى دورهم فى ساحة الدّار حتى يقضوا مناسكهم و اوّل من جعل لدور مكة ابواباً معاوية» .57
4 - روايت پنجم و ششم نيز به همين مضمون است، در روايت ششم آمده است كه تا زمان حضرت امير - سلام الله عليه - به همين منوال بود، (حتى كان فى زمن معاوية)58 كه اوضاع برگشت.
5 - عن على - ع - أنّه كره اجارة بيوت مكة و قرأ: «سواء العاكف فيه و الباد» .59
6 - «ليس ينبغى لأهل مكة أن يمنعوا الحاج شيئاً من الدور ينزلونها» .60
اقامت در مكه:
از جمله مختصات مكه آن است كه مجاورت حرم و ماندن در مكه مكروه است و قساوت قلب مىآورد. بابى در اين زمينه هست كه: «زر فانصرف» . شايسته نيست كه انسان در آنجا مقيم شود؛ زيرا مايۀ قساوت قلب است.
امام صادق - ع - فرمود: «لا أحب للرجل ان يقيم بمكة سنة و كره المجاورة بها و قال ذلك يقسى القلب» .61
ورود مشركين به سرزمين مكه
ورود مشركين، نه تنها به كعبه و مسجدالحرام بلكه به غير مسجدالحرام نيز حرام است «انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا»62 اين نيز بابى دارد، كه ورود مشركين در سرزمين حرم ممنوع بوده بر مسلمانها لازم است آن مكان را تنزيه كرده، آنان را طرد نمايند.
نحوۀ بنا در اطراف كعبه:
از خصايص حرم است كه: «لاينبغى لأحد ان يرفع بناء فوق الكعبة» .63
كسى كه خانه مىسازد شايسته نيست كه خانۀ خود را بلندتر از كعبه قرار دهد، بلكه بايد خيلى فاصله بگيرد؛ چون ارتفاع كعبه مشخص بوده و در گودى قرار دارد؛ هركس هرجا خانه بسازد بالأخره بالاتر از كعبه قرار مىگيرد مگر اين كه، ارتفاعش به اندازۀ كعبه باشد. ولى بالاخره بايد فاصله بگيرد، پس ساختن خانهاى كه كعبه را مستور كند مكروه است براى اينكه، اطرافش براى زائران خالى باشد.
پاورقىها:
1 - مائده: 45.
2 - وسائل الشيعه، كتاب حدود، ابواب بقية الحدود، باب 6، ص 579.
3 و 4 - وسائل الشيعه، ج 18، ص 579.
5 - البته وجود پدر على بن ابراهيم در سلسلۀ سند، روايت را از صحيحه بودن خارج نمىكند.
6 - نسخۀ وسائل «ولايؤذى» است ولى ظاهراً لايؤوى صحيح است، يعنى او را مأوا نمىدهند.
7 - توبه: 29.
8 - بقره: 194.
9 - بقره: 193.
10 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 337.
11 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 337.
12 - «على بن حمزه بطائنى» آنچه را قبل از واقفى شدن از ابى بصير نقل كرده معتبر است و بعد از واقفى شدن بحث اين است كه آيا وقف او وى را از وثاقت انداخته يا نه؟
13 و 14 - وسائل، ج 9، ص 337.
15 و 16 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 338، علل الشرايع، ص 444.
17 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 338، علل الشرايع، ص 441.
18 - مائده: 34.
19 - توحيد صدوق، ص 80.
20 و 21 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 338.
22 و 23 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 339.
24 - نور: 45.
25 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 339.
26 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 340.
27 - روضة المتقين.
28 - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 371 - وسائل الشيعه، ج 9، ص 365.
29 - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 370.
30 - ابراهيم: 37.
31 - در دو عصر از دو خليفه استفتائاتى حضور حضرتين آمده.
32 - تفسير عيّاشى، ج 1، ص 186 - 185 و وسائل الشيعه، ج 9، ص 331.
33 - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 366.
34 - تفسير نورالثقلين، ج1، ص 367 - 366.
35 - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 365.
36 - تفسير نورالثقلين، ج1، ص 367 - 366.
37 - تفسير نورالثقلين، ج1، ص 367.
38 - كافى، ج 4، ص 223.