31 - صحيحه ابى الصلاح كنانى: «قال: قلت لأبى عبداللّه - عليهالسلام - أيّما أفضل، الإيمان أو الإسلام؟ فقال - ع -: الإيمان، قال قلت: فأوجدنى ذلك. . .» .
حضرت صادق - ع -، از باب تشبيه معقول به محسوس، مىفرمايد: ايمان به منزله كعبه و اسلام به منزلۀ حرم است. اگر كسى وارد حرم شد ممكن است وارد كعبه نشده باشد ولى اگر وارد كعبه شد حتماً حرم را نيز درك كرده است.
باز عرض كردم مسأله را برايم وجدانى كن (اوجدنى ذلك؛ يعنى اجعلنى و اجداً له) تا آن را خوب بيابم.
امام صادق - ع - سؤال فرمود: «ما تقول فيمن أحدث فى المسجد الحرام متعمداً» ؟ اگر كسى عمداً و از روى عناد مسجدالحرام را آلوده كند حكمش چيست؟ أبى الصلاح مىگويد: عرض كردم: قبلاً از شما آموختهايم كه حكم او تنبيه شديد است. حضرت فرمود: درست جواب دادى، حال اگر كسى (معاذاللّه) درون كعبه را آلوده سازد حكم فقهى وى چيست؟ عرض كردم: حكمش اعدام است. فرمود: درست گفتى. آنگاه فرمود: آيا معلوم نمىشودكه كعبه از مسجدالحرام افضل است؟2
2 - روايت دوم نيز از ابىالصلاح است قريب به همين مضمون.
3 - از عبدالرحيم القصير است كه از امام صادق - ع - سؤال شد فرق اسلام و ايمان چيست؟ حضرت فرمود: اگر كسى وارد حرم و سپس وارد كعبه گردد؛ مانند كسى است كه اول اسلام آورده سپس ايمان بياورد امّا اگر كسى كعبه را آلوده سازد او را بيرون برده گردنش را مىزنند.3
3 - از «سماعه» است كه: اگر كسى داخل كعبه شود و از روى عناد آنجا را آلوده كند، از كعبه و حرم بيرون برده و گردنش را مىزنند.4
وجه جمع بين روايات
در روايت اول (صحيحۀ ابى الصلاح كنانى) فرمود: «حكمش اعدام است» ؛ اما نگفت كجا اعدام كنند؛ آيا اين دو روايت مىتواند مقيّد روايت اول باشد؟ (كه او را به بيرون از حرم برده و اعدام مىكنند) يا غير از حمل مطلق بر مقيد، يك نوع «جمع دلالى» ديگر دارد؟ ؛ يعنى كسى را كه در حرم اعدام مىكنند، عنادش بيشتر و آن را كه در خارج حرم اعدام مىكنند عنادش كمتر است؟
به هر حال بين اين دو دسته از روايات، جمعى فقهى لازم است و جامع آنها اين است كه: «اگر كسى عمداً حرمت كعبه را نقض كرد، حكمش اعدام است» كه بيانگر عظمت كعبه است.
روايات مذكور حكم شديد فقهى را در مورد نقض حرمت كعبه بيان مىكرد. اما رواياتى كه حكم تخفيفى را مىرساند مرحوم صاحب وسائل آنها را در كتاب الحج باب 14 از ابواب «مقدمات الطواف و مايتبعها» آورده است.
4 - حكم مجرم در حرم و غير حرم:
1 - محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان و آندو از ابن ابى عمير و او از معاوية بن عمار5 نقل كرده است كه: «قال سألت ابا عبداللّه - عليهالسلام - عن رجل قتل رجلاً فى الحل ثم دخل الحرم قال لايقتل ولايطعم ولايُسقى ولايباع ولايُؤدىٰ حتى يخرج من الحرم فيقام عليه الحدّ» .6
كسى را كه انسانى را كشته و وارد حرم شده باشد در حرم اعدام نمىكنند، بلكه آب و غذا و. . . - چه بهصورت رايگان و غير رايگان - در اختيارش قرار نمىدهند تا از حرم خارج شود و حد را بر او جارى سازند.
معاوية بن عمار از امام ششم - سلام الله عليه - سؤال ديگرى كرد كه: «فما تقول فى رجل قتل فى الحرم أوسرق» ؟
اگر كسى در حرم، شخصى را كشت يا مالى را سرقت كرد، حكمش چيست؟ «قال - عليهالسلام - يقام عليه الحد فى الحرم صاغراً» حكم قاتل اعدام است ولى كسى كه در حرم مرتكب قتل شد گذشته از اعدام در حرم، تحقير هم مىشود (نظير «حتى يُعطعوا الجزية عن يدٍ وهم صاغرون») .7 «لأنه لم ير للحرم حرمة» ؛ چون براى حرم حرمتى نديد؛ يعنى رأيش اين بوده كه حرم حرمتى ندارد.
گرچه به مقتضاى «من اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم» ،8 اعدام قاتل واجب و اهانتش حرام است اما در اينجا اهانت او راجح است چون او حرمت حرم را رعايت نكرده است. خدا هم فرمود: «من اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم» ، او حرمتها و مقدسات شما را ناديده گرفت و گرامى نشمرد، شما هم او را محترم نشماريد.
معلوم مىشود كعبه به منزلۀ حيثيت مسلمانان به حساب مىآيد و همه موظفند حرمتش را حفظ كنند. «فقال هذا فى الحرم و قال لاعدوان الاّ على الظالمين»9 او در حرم ظلم كرده، و نمىشود در حرم به كسى تعدّى كرد جز بر ظالم؛ او هم ظالم است.10
2 - روايت دوم نيز صحيحه و از «حلبى» است كه از امام صادق - سلام اللّه عليه - در مورد آيۀ شريفه «و من دخله كان آمناً» سؤال مىكند. امام مىفرمايد:
«اذا احدث العبد فى غير الحرم جناية ثم فرّ الى الحرم لم يسع لأحدٍ أن يأخذه فى الحرم و لكن يمنع من السوق ولايبايع ولايطعم و لايسقى و لايكلّم فانّه اذا فعل ذلك يوشك ان يخرج فيؤخذ و اذا جنى فى الحرم جناية اقيم عليه الحدّ فى الحرم لأنّه لم يرع للحرم حرمة» .
اگر كسى در غير حرم جنايتى كرده، به حرم فرار نمود، كسى نمىتواند او را دستگير كند، ليكن او را از رفتن به بازار جلوگيرى مىكنند، كسى به او آب و غذا نمىدهد و با او سخن نمىگويد تا مجبور شود از حرم خارج گردد. وقتى اين سختگيريها نسبت به او انجام گرفت از حرم بيرون مىآيد، او را دستگير مىكنند و حدّ الهى را دربارهاش جارى مىسازند. اگر كسى در خود حرم جنايتى مرتكب شود حدود الهى در همان حرم اجرا مىشود، زيرا او حرمت حرم را رعايت نكرده است.11
3 - روايتى است از «على بن حمزه»12 كه به صحت و وثاقتِ دو روايت قبلى نمىرسد، اما مضمونش با آن دو يكى است:
«عن ابى عبداللّه - عليهالسلام - سألت عن قول اللّه - عزّ وجلّ: «و من دخله كان آمنّاً» قال: «إن سرق سارق بغير مكة أو جَنى جناية على نفس ففرّ إلى مكة لم يؤخذ مادام فى الحرم حتى يخرج منه ولكن يمنع من السوق فلايبايع ولايجالس حتى يخرج منه فيؤخذ و ان أحدث فى الحرم ذلك الحدث أخذ فيه» اين مضمون نيز همانند دو روايت قبلى است.13
4 - روايت چهارم: از صدوق - رضوان الله عليه - است كه: «روي أنّ من جنى جناية ثم لجأ إلى الحرم لم يقم عليه الحد ولايطعم ولايشرب ولايؤذى (لايؤوىٰ ظ) حتى يخرج من الحرم فيقام عليه الحدّ فان أتى الحدّ فى الحرم أخذ به فى الحرم لانه لم ير للحرم حرمة» .14
ظاهر اين است كه روايت جديدى نباشد بلكه مضمون روايات ديگر را مرحوم صدوق در «فقيه» نقل كرده است.
5 - روايتى است از علل، حفص بن بخترى مىگويد: از امام صادق - عليهالسلام - سؤال كردم «عن الرجل يجنى الجناية فى غير الحرم ثم يلجأ إلى الحرم أيقام عليه الحد؟ قال لا ولايطعم ولايسقى و لايكلّم و لايبايع فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان يخرج فيقام عليه الحدّ و اذا جنى فى الحرم جناية اقيم عليه الحد فى الحرم لانه لم ير للحرم حرمة» .15
حدّ كسى كه در خارج حرم جنايتى كرده سپس وارد حرم شده، در داخل حرم اجرا نمىشود، ولى به او غذا نمىدهند و. . .»
6 - روايتى است «مرسله» و «مرفوعه» كه مرحوم «شيخ طوسى» - رضوان الله عليه - نقل مىكند عن بعض أصحابنا يرفع الحديث عن بعض الصادقين - عليهماالسلام - قال: «التحصين بالحرم إلحاد» ؛16 كسى كه در حرم متحص شود نحوهاى از الحاد است.
ظاهراً ناظر به تحصّن جانى در حرم مىباشد لذا در همين باب نقل شده است.
7 - أيوب بن اعين عن ابى عبدالله - عليهالسلام - قال: إن امرأة كانت تطوف وَ خلفها رجل فأخرجت ذراعها فقال بيده حتى وضعها على ذراعها فأثبت الله تعالى يده فى ذراعها حتى قطع الطواف و أرسل الى الأمير و اجتمع الناس و أرسل الى الفقهاء فجعلوا يقولون اقطع يده فهو الذى جنى الجناية فقال: هيهنا أحد من ولد محمّد رسولالله - صلى الله عليه و آله و سلم -؟ فقالوا: نعمالحسين بن على - عليهماالسلام - قدم الليلة فأرسل اليه فدعاه و قال أنظر مالقياذان فاستقبل القبلة و رفع يده و مكث طويلاً يدعوا ثم جاء اليهما حتّى خلّص يده من يدها فقال الأمير: ألانعاقبه بما صنع؟ فقال: لا» .17
زنى در حال طواف بود و مردى پشت سر او قرار داشت. زن دستش را بيرون آورد و مرد دست خود را دراز كرده روى ذراع زن گذاشت! ذات اقدس اِله آن دو دست را به يكديگر چسبانيد. طواف تمام شد، آن دو را نزد امير بردند. مردم براى ديدن صحنه اجتماع كرده بودند؛ هم براى مسألۀ شرعى و هم به جهت قفل شدن دو دست كه چگونه باز مىشود. امير مكه افرادى فرستاد تا فقهاى مكه را آورده، مسأله را حل كنند. فقهاى مكه نظر دادند كه: سرانجام بايد دو دست قفل شده و به هم چسبيده باز شود و چارهاش قطع دست مرد است؛ زيرا او جنايت كرده است. امير مكّه ديد كه اين جريان عادى نبوده و كار آسانى نيست، پرسيد: «آيا از اهل بيت پيامبر - ص - كسى اينجاهست؟» گفتند: حسين بن على - ع - شب گذشته وارد مكه شده است.
كسى را خدمت حضرت سيدالشهدا - ع - فرستاد، به حضرت عرض كرد: اين مشكل به دست شما حل مىشود، ببينيد اين دو به چه وضعى مبتلا شدهاند؟ ! حضرت رو به قبله ايستاده دعاى طولانى كرد، سپس نزد آن دو آمد و اين دستها را باز كرد. امير خدمت حضرت حسين بن على - ع - عرض كرد: آيا اين مرد را به كيفر برسانيم؟ فرمود: نه. اين شخص آزاد شدۀ خود حضرت بود.
مرحوم صاحب وسائل اين روايت را حمل بر توبۀ جانى كرده، و فرمودهاند: قبل از اين كه جرم ثابت شود، آن حالت را هركس ببيند توبه مىكند. (اِلاّ الدين تابوا من قبل اَن تقدروا عليهم) .18
به هر حال اين جريان، «قضيةٌ فى واقعة» است. چنين حكمى تنها از ناحيۀ معصوم - سلامالله عليه - شايسته مىباشد. در اين جا حضرت فرمود: حدّ جارى نمىشود و اين از موارد نادرى است كه از ناحيۀ حضرت سيدالشهداء - سلام الله عليه - حكم فقهى نقل شده و در اثر ستم امويان - عليهم من الرّحمن ما يستحقون من العذاب - روايتى فقهى از حضرت نقل نشده است. آنها سعى مىكردند كه مردم، اين بزرگواران را به عنوان مرجع فقهى نشناسند.
مرحوم ابن بابويه در كتاب شريف توحيد نقل مىكند كه سيدالشهدا - ع - در مجلسى نشسته بود، ابن عباس (كه از شاگردان اين خانواده است) نيز حضور داشت، نافع بن ازرق مسألهاى در حضور امام از ابن عباس سؤال كرد! وقتى حضرت شروع كردند به جواب گفتن، آن مرد در كمال وقاحت گفت: من از تو سؤال نكردم! سپس ابن عباس معرفى مىكند كه اينها خانوادۀ علمند، اينها اهل معرفتند و اگر جوابى بدهند حق است.19
تمام رواياتى كه از حضرت سيدالشهدا، در بين هزاران روايت فقهى نقل شده، شايد از عدد انگشتان تجاوز نكند! اين چنين آنان را منزوى كردند! در اثر تبليغات سوء عدهاى باورشان شده بود كه اينها مرجع دينى و فقهى مردم نيستند!
8 - روايتى است از «قرب الإسناد» . حميرى از احمد بن محمد بن ابى بصير نقل كرده: عن الرضا - عليهالسلام - قال: «سأله صفوان و أنا حاضر عن الرجل يؤدب مملوكه فى الحرم؟»
آيا كسى مىتواند مملوكش را در حرم تنبيه كند؟ حضرت فرمود: چنين نيست كه كسى مجاز باشد مملوك خود را در حرم تنبيه كند. آنها (مملوكها) نيز مجاز نيستند سوء استفاده كرده هر كارى دلشان مىخواهد انجام دهند، از اين رو لازم است خيمۀ خود را به گونهاى نصب كند كه بخشى از آن در حرم و بخشى در خارج حرم قرار گيرد تا اگر مملوك استحقاق تنبيه داشت، در خارج حرم تنبيه كند. فقال: كان ابوجعفر - ع - يضرب فسطاطه فى حد الحرم بعض اطنابه فى الحرم و بعضها فى الحل فاذا أراد أن يؤدب بعض خدمه أخرجه من الحرم فأدّبه فى الحل»20 البته تأديب درجاتى دارد.
9 - اين روايت مضمون ديگرى دارد: «قال ابوعبدالله - عليهالسلام - من رأى أنّه فى الحرم و كان خائفاً أمن»21 مقصود امن از عذاب قيامت است.
10 - از امام ششم - سلام الله عليه - سؤال مىشود كه «من دخله كان آمناً» يعنى چه؟ فرمود: «إذا أخذ السارق فى غير الحرم ثم دخل الحرم لم ينبغ لأحدٍ أن يأخذه ولكن يمنع من السوق و لايبايع ولايكلّم فانه اِذا فعل ذلك به أوشك ان يخرج فيؤخذ فاذا أخذ اُقيم عليه الحد فان اَحدث فى الحرم اُخذ و اُقيم عليه الحدّ، حدّه فى الحرم لأنه من جنى فى الحرم اقيم عليه الحد فى الحرم» .22
11 - در اين روايت «من دخله» را توسعه داده، مىفرمايد: «يأمن فيه كلّ خائف مالم يكن عليه حدّ من حدوداللّه ينبغى أن يؤخذ به، قلت: فيأمن فيه من حارب اللّه و رسوله وسعى فى الأرض فساداً؟ قال: هو مثل من مكر «يَكَر خ ل» فى الطريق فيأخذ الشاة والشى فيضع به الإمام ماشاء» ؛ اگر كسى مثل راهزن شد، امام، ولى امر مسلمين هرگونه تصميمى را كه بخواهد در مورد او اعمال مىكند.
خصوصيتى كه اين روايت دارد، اين كه: «. . . و سألته عن طائر دخل الحرم قال: لايؤخذ ولا يُمَسّ لأن اللّه يقول: من دخله كان آمناً»23 به استناد اين حديث جملۀ «من دخله» شامل غير ذوى العقول نيز مىشود؛ زيرا حرف «مَنْ» گاهى بر حيوان نيز اطلاق مىگردد؛ نظير اين آيۀ شريفه كه: «خداوند همه را از آب خلق كرد «منهم مَن يمشى على رجلين و منهم مَنْ يمشى على أربع و منهم من يمشى على بطنه» .24
گرچه براى آيه، معناى ديگرى هم ذكر كردهاند كه: خداوند همه را از آب خلق كرده ولى خط مشى افراد، فرق مىكند: بعضى روى دو پا راه مىروند، بعضى روى چهار پا، و بعضى روى شكم مىخزند، كسى كه تنها فكرش در خوردن خلاصه مىشود مصداق من يمشى على بطنه است و. . . ، ظاهر آيه شامل خزندهها هم مىشود.
12 - از عبدالله بن سنان است كه از امام جعفر صادق - عليهالسلام - سؤال مىكند: «أرأيت قوله: «و من دخله كان آمناً» البيت عنى أوالحرم؟ قال: من دخل الحرم من الناس مستجيراً به فهو آمن و من دخل البيت مستجيراً به من المذنبين فهو آمن من سخط اللّٰه» ؛ يعنى أمن كلامى با امن فقهى اشتباه نشود؛ حكم فقهىِ كسى كه به حرم وارد شد اين است كه در امان است ولى اگر كسى وارد كعبه شود «خائفاً مستجيراً» او از عذاب قيامت نجات پيدا مىكند. البته يقيناً حكم فقهيش نيز محفوظ است. ولى «و من دخل الحرم من الوحش و السباع و الطير فهو آمن من ان يهاج أو يوذى حتى يخرج من الحرم» .25
13 - امام صادق - ع - فرمود: «و من دخله كان آمناً» فقال: إذا أحدث العبد فى غير الحرم ثم فرّ الى الحرم لم ينبغ ان يؤخذ و لكن يمنع من السوق و لايبايع و لايطعم ولايُسقى و لايكلّم فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان يخرج فيؤخذ و ان كان احدثه فى الحرم اخذ فى الحرم» .26
و از همين قبيل است روايتى كه مرحوم مجلسى اوّل در «روضةالمتقين» نقل نموده و ديگران نيز آوردهاند كه: از امام - عليهالسلام - سؤال مىشود: چنانچه در بين پرندهها حيوان درندهاى آمد كه حرمت كعبه را حفظ نمىكند، مزاحم كبوترهاى حرم است چه كنيم؟ حضرت فرمود: براى آن شبكه و دامى بگسترانيد («انصبوا» يا مراد نصب شبكه است يا به معناى عداوت) «واقتلوه» چون اين حيوان حرمت حرم را رعايت نكرده حيوانات ديگر را مىآزارد، بايد آن را كشت.27
در كنار اين روايات روايتى است دربارۀ مسألۀ «دَيْن» كه اگر بدهكارى فرار كرده به مكّه پناه برد و طلبكار او را در آنجا ديد، از او مطالبه نكند و صبر كند تا از حرم بيرون بيايد. اين روايت غير از مسألۀ قصاص نفس يا قصاص طرف است.
تفسير «نورالثقلين» و صاحب «وسائل» روايتى را از «كافى» نقل مىكنند: عن سماعة بن مهران عن أبى عبدالله - ع - قال سألته عن رجل لى عليه مال فغاب عنِّى زماناً ثمّ رأيته يطوف حول الكعبة أفاَتقاضاه مالى؟ قال - ع - لا، لاتسلم عليه و لاترّوعه حتى يخرج من الحرم» .
كسى به من بدهكار بود كه مدت مديدى از من غايب شد، او را در حال طواف ديدم آيا تقاضاى مال و دَيْنم را بنمايم؟ حضرت فرمود: تقاضا مكن، حتّى به او سلام نيز نكن كه مبادا خجل و شرمنده شود! و او را نترسان.28
معلوم مىشود كه امنيت هم براى حيوان است و هم براى انسان؛ چه در مسألۀ حدود و قصاص و چه در مسألۀ دين و قرض. البته كسانى كه در خود حرم هستند حسابشان جداست.
در «تفسير نورالثقلين» روايتى است كه از معصوم - ع - مىپرسد: اگر حيوانى اهلى وارد حرم شد، آيا مىتوان آن را صيد كرد؟ فرمود: نه.29 بعضى از اين روايات حمل بر حرمت و بعضى حمل بر كراهت مىشود.
توسعۀ مسجدالحرام
«بيت اللّٰه» اولين خانهاى است كه به عنوان معبد براى مردم ساخته شده، آن هم در سرزمين «غير ذى زرع» ، اگر آبادانى در آن جا صورت گرفته، و بناهايى ساخته شده، حتماً بعد از كعبه بوده است؛ زيرا ابراهيم خليل - سلامالله عليه - به ذات اقدس اله، عرض كرد: «ربنا انى اسكنت من ذرّيتى بوادٍ غير ذى زرع عند بيتك المحرّم» .30 بعداً خانههايى در اطراف كعبه ساخته شد تا به صورت «بلد» درآمد. پس در حقيقت بناهاى مجاور حريم كعبه را غصبكردهاند واگر توسعه لازم باشد، مىتوان آنها را تخريب نموده، حرم را توسعه داد.
نقل شده است كه: دستگاه حكومت عباسى، براى توسعه مسجدالحرام مجبور شد بعضى از خانهها را تخريب كند؛ عدهاى فكر مىكردند كه اين كار غاصبانه است، فقهاى اهل سنت هم فتوا دادند كه جايز نيست ولى از امام ششم و ابى ابراهيم - عليهما السلام - استفتاء كردند31 آنها همين جواب را دادند كه چون بيتاللّه اول بوده و بعد عدّهاى حريم آن را غصب كرده، اطرافش خانه ساختهاند، در حقيقت آنها غاصبند و تخريب اين بيوت مانعى ندارد.
آرى اگر ابتدا ملك، از آن مردم بوده و در كنار ملك مردم كعبه را بنا شد (نظير مساجد معمولى) تخريبآنبناها بدون اذن صاحبانش جايز نبود. فتواى اين دو معصوم - سلامالله عليهما - مايۀ گشايشى شد تا خانههاى اطراف را تخريب كرده، مسجد را توسعه دهند.32
در تفسير «نورالثقلين» روايتى از عياشى نقل كردهاند كه:
«اراد أبو جعفر أن يشترى من أهل مكة بيوتهم أن يزيد فى المسجد فأبوا عليه فأرغبهم فامتنعوا فضاق بذلك فاتى أبا عبداللّه» ؛ قرار شد منصور دوانيقى با پرداخت پول زياد اين كار را انجام دهد امّا مردم حاضر نشدند خانههايشان را بفروشند، حضور امام ششم - سلام الله عليه - رسيده و. . . سپس جريانى را كه آورديم نقل مىكند.33
مكه أم القرى است پس هدىً للعالمين است
در بعضى از روايات «بكّه» به موضع بيت و «مكّه» بر خود شهر تفسير شده است؛ چنانكه در بعضى از تعبيرات نيز «بكّه» مرادف مكه قرار گرفته است.34 از اينكه مكّه ام القرى است (اگر ام القراى نسبى مراد نباشد) . «هدىً للعالمين» معناى خود را حفظ مىكند.
گاهى گفته مىشود پايتخت هركشور ام القراست، ولى ام القراى نسبى است. اگر براساس حديث «دحوا الأرض»35 و مانند آن، گفتيم مكه ام القراست؛ يعنى امّ همۀ قرايى است كه در جهان وجود دارد، و همه به اين سمت، متوجهند، قهراً «هدى للعالمين» خواهد بود.
ويژگى مقام ابراهيم از نظر روايات:
مقام ابراهيم از آيات بيّنات است؛ چون در رواياتى از ائمّه - عليهمالسلام - از آيات بينات سؤال شود، مىفرمايند: مقام ابراهيم، حجر اسماعيل، حجراسود از آيات بيّنات هستند، بعضى از روايات هرسه را از آيات بيّنات مىشمرد.36
سرّ ذكر شدن «مقام ابراهيم» از بين آيات بيناتْ اختصاص به مقام ابراهيم نيست، بلكه براى اين است كه نسبت به آيات ديگر يك نوع برجستگى دارد.
تفسير نورالثقلين روايتى را از زراره نقل مىكند: «قلت لأبى جعفر - ع - أدركت الحسين صلوات الله عليه؟ قال: نعم، اذكر و انا معه فى المسجد الحرام والناس يقومون على المقام يخرج الخارج يقول قد ذهب به السيل و يخرج منه الخارج فيقول هو مكانه، قال: فقال لى يا فلان ما صنع هؤلاء؟ فقلت: أصلحك اللّه يخافون أن يكون السيل قد ذهب بالمقام فقال ناد ان شاءاللّه قد جعله علماً لم يكن ليذهب به فاستقروا و كان موضع المقام الذى و صفه ابراهيم - عليهالسلام - عند جدار البيت فلم يزل هناك حتّى حوّله أهل الجاهلية الى المكان الذى فيه اليوم فلما فتح النبى - صلّى اللّه عليه و آله و سلم - مكّة رده الى الموضع الذى وضعه ابراهيم» .
زراره مىگويد: به امام باقر - ع - عرض كردم: آيا خدمت حضرت سيدالشهداء رسيديد؟ (سن شريف امام باقر ع - در كربلا، بيش از دو سال بود) فرمود: بله يادم هست كه من در خدمتش در مسجدالحرام بودم خانه را سيل گرفته بود كعبه در نقطهاى قرار گرفته كه با كمترين بارندگى سيل متوجه آن خواهد شد چون از چهار طرف كوه سنگى است كه آب را جذب نمىكند و حرم در آن نقطۀ فرودين قرار دارد. هنگام سيل مردم كنار مقام بودند، وقتى بيرون مىرفتند از آنها سؤال مىشد كه داخل حرم چه خبر؟ بعضى مىگفتند: مقام را آب برد و بعضى مىگفتند مقام سرجايش هست.
سيدالشهدا فرمود: اينها چه مىگويند، چه كردند؟ اينها مىترسند كه مقام ابراهيم را سيل برده باشد (چون سنگ كوچكى است كه قابل نقل و انتقال است) .
آنگاه فرمود: به مردم بگو مطمئن باشند هرگز سيل مقام ابراهيم را نمىبرد، چون خدا آن را آيت، علم و نشانۀ خود قرار داده است. «فاستقروا» يعنى آرام باشيد (يا مردم آرام گرفتند) .
ابتدا مقام نزديك ديوار كبعه بود «حتى حوّله اهل الجاهليّة الى المكان الذى فيه اليوم فلما فتح النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - مكة ردّه الى الموضع الذى وضعه ابراهيم»37 آنگاه حادثه عصر خلفا را نيز ذكر مىكند كه نيازى به نقل آن نيست.
حسن بن محبوب از ابن سنان نقل مىكند كه وى از امام صادق - سلامالله عليه - سؤال كرد: «ان اوّل بيت. . . فيه آيات بينات ما هذه البيّنات؟ قال - ع - مقام ابراهيم حيث قام على الحجر فاثّرت فيه قدماه و الحجرالأسود و منزل اسمعيل» .38
مرحوم صاحب وسائل نيز اين روايت را نقل كرده است.
وجه نامگذارى مكّه و بكه در روايات:
آيا «مكّه» خصوص قريه است و «بكه» نه تنها موضع بيت بلكه موضع حجرى (حجراسود) است كه «يبك الناس بعضهم بعضاً» ؟ اين روايت را نيز از نورالثقلين نقل كردهاند.39
روايت ديگرى هستكه از امام صادق - ع - سؤال شد: «لِمَ سميت الكعبة بكة؟ فقال: لبكاء الناس حولها و فيها»40 اين سخن با اشتقاق ادبى سازگار نيست؛ زيرا «بكّ» مضاعف و «بكى» ناقص است. وجوه ديگرى براى نامگذارى اين سرزمين به بكّه گفته شده كه بخشى از آن گذشت.
امنيّت باطنى حرم
1 - جملۀ «و من دخله كان آمناً» داراى يك معناى ظاهرى فقهى است و يك معناى باطنى؛ در مورد معناى باطنى، از عللالشرايع نقل شده است كه امام ششم - سلام الله عليه - به أبى حنيفه فرمود: «يا أبا حنيفة تعرف كتاب اللّٰه حق معرفته و تعرف الناسخ و المنسوخ؟ قال نعم قال يا ابا حنيفة لقد ادّعيت علماً ويلك ما جعل اللّه ذلك الاّ عند أهل الكتاب الذين انزلالله عليهم ويلك ولاهو الاّ عند الخاصّ ذرية نبيّنا محمّد - صلى اللّه عليه و آله و سلم - و ما ورثك الله من كتاب حرفاً» .41
فرمود: تو يك حرف نيز از قرآن، ارث نبردهاى؛ آنگاه از او در مورد اين آيه پرسيد كه: منظور از: «سيروا فيها ليالى و أيّاماً آمنين» چيست؟ او در جواب گفت فكر مىكنم مراد فاصلۀ بين مكّه و مدينه باشد؛ يعنى وقتى مىخواهيد حج انجام دهيد «سيروا فيها ليالى و أيّاماً آمنين» حضرت جواب نقضى داده فرمود: مگر نمىدانى كه: «ان الناس يقطع عليهم بين مكة و المدينة فتؤخذ أموالهم و لايأمنون على أنفسهم و يقتلون؟» رهزنيهايى كه بين مكه و مدينه صورت مىگيرد را چگونه پاسخ خواهى گفت؟ گرچه خود مكه، امن است امّا فاصلۀ دهها فرسخ بين مكه و مدينه نا امن است؟ ! پس منظور اين نيست. «فسكت ابوحنيفة» ؛ ابوحنيفه ساكت شد. حضرت فرمود: «يا ابا حنيفة! اخبرنى عن قول اللّه - عزّوجلّ - «من دخله كان آمناً» أين ذلك من الأرض؟» مقصود كجاست؟ عرض كرد: «الكعبة» فرمود: «افتعلم أن الحجاج بن يوسف حين وضع المنجنيق على بن زبير فقتله كان آمناً فيها» . ابن زبير در كعبه متحصّن شده بود، حجاج منجنيق بسته، كعبه را ويران نموده، وى را دستگير كرده كشتند؛ چرا براى او امن نبود؟ «فسكت» ؛ باز ابوحنيفه ساكت شد. «فقال ابوبكر الحضرمى جعلت فداك الجواب فى المسألتين الأوّلتين؟» ابوبكر حضرمى به امام صادق - ع - عرض كرد جواب اين دو سؤال چيست؟ فرمود: «يا ابابكر سيروا فيها ليالى و أيّاماً آمنين اى مع قائمنا اهل البيت» آن لقب خاص را مىبرد كه با شنيدن برخاستن رواست، يعنى وقتىحضرت - سلامالله عليه - ظهور كرد همۀ اين راهها امن خواهد شد «وأما قوله تعالى: من دخله كان آمنا42 فمن بايعه و دخل معه و مسح على يده و دخل فى عقدة أصحابه كان آمنا» البته مراد امن مطلق (تكوينى و تشريعى) است اما امن نسبى همچون مسألۀ حيوانات اهلى و غير اهلى در روايات ديگر آمده است.
2 - على بن عبدالعزيز از امام صادق - سلامالله عليه - سؤال مىكند: «فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمناً» يعنى چه؟ حضرت فرمود: «اطلاق آن مراد نيست؛ زيرا «يدخله المرجىء و القدرى و الحرورى و الزنديق الذى لايؤمن باللّٰه» .
و اينها در امان نيستند. «قلت فمن جعلت فداك؟ پس منظور چيست؟ «قال: من دخله و هو عارف بحقّنا كما هو عارف به خرج من ذنوبه و كفى همّ الدنيا و الآخرة»43 كه بيان بعضى از مصاديق معنوى اين كريمه است وگرنه مصداق فقهى آن قبلاً گذشت و ظاهر آن به قوت خود باقى است.
3 - روايات ديگرى نيز در اين زمينه هست كه «و من دخله» يعنى هركس داخل در بيت ولايت و امامت شود،44 كه مؤيّد بُعْد معنوى قضيّه است. چنانچه مستحب است وقتى زائر نزديك بيتاللّه آمد، حلقۀ باب را بگيرد و عرض كند: «اللهم ان البيت بيتك والعبد عبدك و قد قلت «و من دخله كان امناً» فآمنّى من عذابِك واجرنى من سخطك»45 كه عذاب معنوى مراد است.
اهميّت حج از نظر روايات:
1 - روايت معروفى از اصول كافى نقل شده كه زراره از امام باقر - سلامالله عليه - نقل مىكند كه فرمود: «بنى الإسلام على خمسة اشياء على الصلوة والزكاة والحجّ و الصوم و الولاية» زراره عرض كرد: «و أىّ شىء من ذلك أفضل؟ قال: الولاية أفضل لانّها مفتاحهنَّ والوالى هو الدليل عليهن» معلوم مىشود تنها ولايت معنوى مقصود نيست بلكه ولايت به معناى رهبرى و حكومت اسلامى نيز مراد است؛ زيرا كليد همۀ اينها مسألۀ رهبرى است، و والىْ بر همۀ آنها مقدّم است. آنگاه فضايل هركدام را ذكر كرده تا به حج مىرسد و به آيۀ «ولله على الناس. . .» استشهاد كرده، مىفرمايد: «لحجة مقبولة خير من عشرين نافلة» .46
2 - در نهجالبلاغه نيز از جريان حج به عظمت ياد شده مىفرمايد: «جعله سبحانه و تعالى للإسلام علماً و للعائذين حرماً فرض حقه و أوجب حجّه و كتب عليكم وفادته»47 چنانكه آيۀ مباركۀ «ففرّوا الى اللّه»48 بر حج تطبيق شده؛ يعنى «حجّوا» حج كنيد. در اين جا حضرت فرمود: فقاله سبحانه: «وللّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً و من كفر فان اللّه غنّى عن العالمين» .49
3 - نبى اكرم - صلّى الله عليه و آله - به اميرالمؤمنين - سلام اللّه عليه - وصيت فرمود: «يا على تارك الحج و هو مستطيع كافر» ؛ زيرا خدا فرمود: «ولِلّٰه على الناس حِجُّ البيت من استطاع اليه سبيلاً و من كفر فان اللّٰه غنى عن العالمين»50 و روايات ديگرى كه در اين باب هست.
حكم «لقطۀ» (پيدا شده) حرم:
مسأله فقهى ديگر كه از مختصات سرزمين حرم است، مسألۀ «لقطه» است. برداشتن لقطه در اسلام مكروه است و اگر كسى در غير حرم، آن را برداشت و از يافتن صاحبش آيش و نااميد شد هم مىتواند صدقه بدهد و هم مىتواند تملك كند ولى در خصوص حرم، عدّهاى فتوا دادهاند كه كسى حق برداشتن آن را ندارد، و اگر برداشت تنها مىتواند معرفى كند تا به دست صاحبش برسد و حق صدقه دادن يا تملك نمودن آن را ندارد. اين فرق فقهى لقطۀ حرم با غير حرم است.
صاحب وسائل در كتاب حج، بابى به اين منظور، اختصاص داده (باب احكام لقطة الحرم) از امام مىپرسند: لقطۀ حرم با غير حرم چه فرقى دارد؟ مىفرمايد: لقطۀ غير حرم را مىتوان تملك كرد ولى لقطۀ حرم را نه.
1 - «سألت ابا عبداللّٰه عن اللقطة و نحن يومئذٍ بمنى فقال - ع - اما بأرضنا هذه فلا يصلح و اما عندكم فان صاحبها الذى يجدها يعرّفها سنة فى كل مجمع ثم هى كسبيل ماله» در اين سرزمين (حرم) نبايد خود را مخيّر بين تصدق و تملك بداند ولى در غير مكه، هرگاه شخص چيزى را يافت و برداشت، يك سال معرفى مىكند وقتى از يافتن صاحبش نا اميد شد مىتواند آن را تملك كند يا صدقه بدهد تا فضيلتش محفوظ باشد.51
2 - از امام باقر - ع - از لقطۀ حرم پرسيدند، فرمود: «لاتمسّ ابداً حتى يجيئ صاحبها فيأخذها، قلت فان كان مالاً كثيراً؟ قال فان لم يأخذها إلاّ مثلك فليعرفها» عرض كردم مال فراوانى است. فرمود: اگر گيرنده مثل تو (فضيل بن يسار) باشد مىتواند براى معرفى بردارد52 (ولى ديگرى ممكن است برداشته پس از مدتى معرفى ناروا تملك كند) .