16پاورقىها:
1 - تاريخ المدينة، ج1، ص127.
2 - تاريخ المدينة، ص126.
3 - احسن التقاسيم، به ترجمۀ على النقى منزوى، ج1، ص118.
4 - قال الذين غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ عليهم مسجداً، كهف: 21.
5 - تاريخ طبرى، چاپ دارالقلم بيروت، ج3، ص143.
كامل ابن اثير، چاپ دارالكتاب بيروت، ج3، ص91.
شرح نهج البلاغۀ ابن ابىالحديد به تحقيق محمد ابراهيم ابوالفضل، ج10، ص91.
6 - مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 398 - 397.
تاريخ المدينة ابن شبه، ج1، ص132.
دلائل النبوة بيهقى به نقل وفاء الوفا، ج3، ص939.
اسدالغابه، ج2، ص50.
7 - تاريخ المدينۀ ابن زباله، به نقل وفاء الوفا، ج3، ص894 و 914.
تاريخ المدينۀ ابن شبه، ج1، ص102.
عمده الاخبار، ص152.
اسدالغابه، ج3، ص387.
8 - در توضيح اين مطلب به جلد اول سيرى در صحيحين از اين نويسنده مراجعه شود.
9 - نمونههايى از اين حديثهاى ساختگى كه از رسول خدا - ص - نقل گرديده است:
يخرج عندالقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له السفاح فيكون اعطائه المال حشياً. مسند احمد، ج 3، ص 80.
تاريخ الخلفا، ص 238.
منّا السفّاح و منّا المنصور و منّا المهدى.
تاريخ الخلفا، ص242.
تاريخ بغداد، ج1، ص63.
اوصانى اللّٰه بذى القربى و امرنى ان ابدء بالعباس. مستدرك صحيحين، ج3، ص334 بدين ترتيب رسول خدا هم سه تن از خلفاى عباسى را مورد تأييد قرار داده و هم عباس را برتر از همۀ افراد اهلبيت معرفى نموده است.
10 - سفاح بهنگام ايراد اولين خطبه، زبانش بند آمد، داود بن على در پايه دوم منبر قرار گرفت و بجاى وى خطبه خواند كه از جملات خطبهاش اين است: ما وقف هذا الموقف بعد رسولاللّٰه احدٌ أولى به من على بن ابيطالب و هذا القائم خلفى. تاريخ يعقوبى، ج2، ص350.
11 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج16، ص216
معجم البلدان، ج4، ص239.
12 - زيرا مخالفت منصور با علويان از سال 145 با قيام محمد و ابراهيم فرزندان عبداللّٰه بن حسن علنى گرديد بطورى كه مورّخان دربارۀ او گفتهاند:
«كان المنصور اوّل مَن أوقع الفتنة بين العباسيين و العلويين و كانوا قبل شيئاً واحداً. تاريخ الخلفا، ص243.
13 - مجله ميقات، ش4، مقاله: حجاج شيعى در دورۀ صفوى، ص125 - 124.
14 - لغتنامۀ دهخدا ابوالفضل مجدالملك را به فاصلۀ هشت صفحه و ظاهراً از روى اشتباه به عنوان دو شخص مستقل گاهى وزير ملكشاه و گاهى كاتب وى معرفى نموده است.
15 - بركيارق بن ملكشاه سلجوقى ملقب به ركنالدين و مكنى به ابوالمظفر از پادشاهان مشهور سلسلۀ سلاجقه و چهارمين پادشاه (498 - 486 ه. ق.) از اين سلسله است. نگا: لغتنامۀ دهخدا.
16 - صحيح آن براوستانى است. ياقوت حموى مىگويد: براوستان از روستاهاى قم و از آنجاست مجدالملك وزير بركيارق كه در سال 472 به قتل رسيد.
17 - الكامل چاپ دارالكتاب العربى، بيروت، ج8، ص214.
مرحوم قاضى نوراللّٰه شوشترى مطلبى نقل مىكند كه دليل بر متهم بودن مجدالملك به كشتن يك نفر اهلسنت مىباشد، آنگاه اين موضوع را مورد ترديد قرار مىدهد. به نظر مىرسد قتل معمار ياد شده هم با اين قتل ارتباط داشته و موضوع داراى اهميت بوده كه در تاريخ منعكس شده است.
18 - اصل اين قبه از آثار مجدالملك، ولى ايوانهاى اطراف از آثار سلاطين صفوى است.
19 - مجالس المؤمنين، ج2، ص458.
20 - هدية الاحباب، ص119.
21 - همان صفحه 102.
22 - رحلة ابن جبير، چاپ دارالكتاب اللبنانية، ج64.
23 - گفتار ابن نجار را سمهودى در وفاء الوفا، ج3، ص916 آورده است.
24 - تاج المفرق فى تحلية علماء شرق مطبعة فضالة مغرب، ج1، ص288.
25 - رحلة ابن بطوطه چاپ دارالتراث بيروت، ص119.
26 - وفاء الوفا، ج3، ص916.
27 - موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص283.
28 - وصف المدينة المنوّره صفحه 10. اين كتاب جزء مجموعهايست به عنوان رسائل فى تاريخ المدينة كه در سال 1392 ه. از طرف منشورات داراليمامه رياض منتشر شده است.
29 - مرآت الحرمين، ج1، ص426.