55مىباشد؛ يعنى از نوعى تناسب با همين مفهوم برخوردار است. زمام شتر را به همين مناسبت «جَديٖل» مىنامند؛ چون از پوست تابيده [ و امثال آن ] بافته مىشود؛ چنانكه ابنمنظور و ديگران مىگويند: جديل ريسمانى است كه از پوست و يا مو بافته مىشود كه آن را به گردن شتر نر و يا ماده مىآويزند، و در صورتى كه زمام شتر را «جديل» مىنامند كه تابيده و بافته شده باشد. مخاصمه را نيز - با توجه به چنين مفهومى - «مجادله» مىگويند؛ چرا كه هر يك از دو خصم، آهنگِ آن دارد كه طرفِ خود را از رأى و نظريۀ خود - اعم از حق يا باطل - بتاباند و او را از رأى خود برگرداند.3
ضمناً يادآور مىشويم: جديل در پارهاى از معاجم، هم به معناى زمام و هم به معناى دو رشتۀ مرواريد و جواهر رنگارنگ - كه زنان آنها را بر يكديگر پيچيده و حمايل مىكنند - به كار رفته است: «وُِشاح»4.
2 - قوى شدن بچۀ آهو و حيوانات ديگر، بدانگونه كه به دنبال مادر به راه افتند.
و يا قوى شدن و سفت گشتن دانه در خوشه؛ به همين مناسبت استخوان بزرگ و محكم، و استخوانهاى ميان تهىِ دست و پا، و بسيارى از معانى ديگرى را - كه مفهوم قوت و استحكام در آن منظور شده است - «جَدْل» و يا «جِدْل» مىنامند.
جَدَل - كه عبارت از قدرت بر خصومت و جدال است - با توجه به همين مفهوم مورد استعمال قرار گرفته است؛ و لذا هر فردى كه در خصومت سرسختى مىكند، عنوان «جَدِل» را اطلاق مىنمايند.5 و در اصطلاح فارسى مىگويند: «در خصومت، سرسخت است» .
با مراجعه به كتب لغت و مطالعۀ نصوص اصيلى كه ساختمانى از اين مادّه در آنها به كار رفته است، به اين نتيجه مىرسيم كه در مفهوم اين واژه - در اكثر قريب به تمامِ مواردِ آن - معنىِ بافتن و يا استحكام و قوّت، و يا هردو جلب نظر مىكند.
بنابراين بايد در مفهوم «جدال» روح اين واژه را - كه عبارت از قدرت و قوت، و تاباندن و بافتن است - جستجو كنيم. يعنى فردى كه به جدال دست مىيازد سفت و سخت در خصومت بوده و مىخواهد طرف را از نظريات خود بتاباند و پيچش و انعطافى در او به هم رساند.
راجع به مدلولِ لغوى جدال مطالب گستردهترى در معاجم و فرهنگها ديده