12عدهاى سخنان ابراهيم خليل را مىشنوند و به همان ندا جواب مىگويند كه: «لبيك داعِىَ اللّٰه، لبيك داعِىَ اللّٰه» . از اين فراتر، كسانى هستند كه دعوت «اللّٰه» را مىشنوند و به آن پاسخ مىگويند.
ذات اقدس اله در قرآن كريم اين چنين فرمود: «وَ لِله عَلى النّاس حِجُّ البيت مَن استطاعَ اليه سبيلاً»5. «از طرف خدا بر بندگان مستطيع، حج واجب است» .
مستطيع، نه يعنى كسى كه مالك و مالدار باشد. مستطيع؛ يعنى كسى كه بتواند اين سفر را به صورت عادى طى كند و بعد هم مشكلى نداشته باشد؛ خواه به عنوان خدمات باشد، خواه به عنوان مهمانى، خواه كسى او را اجير كرده و يا نائب شده باشد، در همۀ اين موارد مىشود «مستطيع» ، منتهى در مسألۀ اجاره و نيابت، استطاعت از آنِ منوب عنه است، در موارد ديگر مال خودش.
انسانِ مستطيع بايد دعوت خدا را لبيك بگويد. چون خدا فرمود: «لِله عَلى النّاس حِجُّ البيتِ. . .» . اين زائر بيتاللّٰه كه جزء اوحدى از مردان با ايمان است، به خدا پاسخ مثبت مىدهد. مىگويد:
«لبيك، ذا المعارج لبيك، داعياً الى دار السلام لبيك، مرهوباً، مرعوباً اليكَ لبيك، لاٰ معبودَ سِواكَ لبيك» ، اين تلبيهها نشان مىدهد، كه زائر بيتاللّٰه جواب خدا را مىدهد نه جواب خليل خدا را. گرچه جواب خليل خدا هم جواب خداست. و نيز گرچه جواب خدا بدون جواب خليل خدا نيست. اما اين شهود عارف است و زائر بيتاللّٰه است كه فرق مىكند. تلبيهها هم يكسان نيست. گرچه ممكن است كسى بگويد: «لبيك ذَا المعارجِ لبيك» ، ولى در حقيقت به: «اَذّن فى الناس بالحجّ» لبيك مىگويد: به دعوت خليل لبيك مىگويد نه به دعوت جليل. چون هر اندازه كه انسان در آن مرحلۀ اول پاسخ داد، به همان اندازه در مقام ظاهر هم لبيك مىگويد. و چون دو بار لبيك گفتهايم. و اين لبيكها هم در طول هم است و همواره هر دوى اينها محفوظ است. يك قضيۀ تاريخى نيست كه گذشته باشد. يكى همان است كه در سورۀ اعراف آمده:
«وَ اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى اٰدَم مِن ظهورهم ذُرّيَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلىٰ اَنفُسهم، اَلَسْتُ بربّكُم قالوا بَلىٰ»6.
ذات اقدس اله به رسولش فرمود: «به ياد اين صحنۀ ميثاق گيرى باش» . گرچه خطاب به پيغمبر است ولى در حقيقت