50شدن براى حج بر آنها واجب شده است.
خوب به قول معروف: «از هر جاى ضرر برگرديم منفعت است»، اما
چگونه برگرديم؟ به تجربه دانسته شده است، چون سنين عمر از پانزده گذشت و تارِ آواهاى گلو ستبر شد، ديگر محال است بتوان حرفها را مانند عرب زبانان از مخرج ادا كرد و چقدر آن روحانى محترم رنج مىبَرَد كه مىخواهد به پير مردى هفتاد ساله از روستاى دور افتادۀ زنجان تعليم دهد، تا «انَّ الْهَمْتَ وَالنِّهْمَةَ» نگويد و ، «إنَ الْحَمْدَ وَالنِّعَمةَ» بگويد، و يا «وَلاَالضّالين» را «ولاالزّالين» تلفظ نكند. اگر آن برادر مسلمان پيش از آغاز بلوغ شرعى به ياد گرفتن و درست گفتن حمد و سوره مىپرداخت و اگر در همان سالها احكام حج را كه ممكن است روزى بر او واجب گردد مىآموخت با چنين دشواريهايى روبرو نمىشد. اين بنده در نخستين سال تأسيس جمهورى اسلامى پيشنهاد كردم كه سازمان حج و اوقاف چند ماه پيش از فرستادن حاجيان به زيارت، كلاسهايى در تهران و شهرستانها تشكيل دهد و از داوطلبان زيارت خانۀ خدا بخواهد در آن كلاسها شركت كنند و معلمان، علاوه بر تعليم مناسك حج، آنان را با حداقل معلومات دربارۀ وضعيت تاريخى، جغرافيايى و فرهنگى اين دو حرم مقدس آشنا سازند. در تهران چندى اين كار انجام شد و بعد تعطيل گرديد و در شهرستانها نمىدانم عملى شد يا نه.
بايد پذيرفت كه مقدار توجه به فراگرفتن احكام و آداب دين نمايانگر درجۀ علاقۀ ما نسبت به دين است. اگر در مكه و مدينه اعمال بعضى حاجيان نشان مىدهد كه از دين و معارف اسلامى جز تعليماتى سطحى ندارند، علامت اين است كه اجتماع مسلمان نسبت به آموختن احكام دين و فقه اسلام و اخلاق اسلامى بىاعتناست، مگرنه اين است كه در حديث مىخوانيم:
«مسلمان نسبت به مسلمان ديگر مانند اندامى از كالبد است كه اگر فاسد شود به همۀ كالبد اثر مىگذارد.»