18متجلى مىگردد. آنگونه كه جلال آل احمد به زيبايى در سفرنامۀ خود اين مضمون را شرح داده، مىنويسد:
«يك حاجى درحال «سعى»، يك جفت پاى دونده است يا تند رونده و يك جفت چشم بى «خود». يا از «خود» جسته. يا از «خود» بدر رفته و اصلاً چشمها، نه چشم، بلكه وجدانهاى برهنه. يا وجدانهايى در آستانۀ چشمخانهها نشسته و به انتظار فرمان كه بگريزند و مگر مىتوانى بيش از يك لحظه به اين چشمها بنگرى؟! بهراحتى مىبينى كه از چه صفرى چه بىنهايتى را در آن جمع مىسازى و اين وقتى است كه خوشبينى و تازه شروع كردهاى و گرنه مىبينى كه در مقابل چنان بىنهايتى چه از صفر كمترى. عيناً خسى بر دريايى. نه؛ در دريايى از آدم. بلكه ذرۀ خاشاكى و در هوا... و مىديدم كه اين «من» به همان اندازه كه در اجتماع خود را «فدا مىكند» در انفراد فدا مىشود. هرچه جماعت دربرگيرندۀ «خود» عظيمتر، «خود» به صفر نزديك شوندهتر.» (آل احمد، ص93-92، 1373).
با توجه به آنچه گفته شد، بهويژه در حج، برخلاف جهاد و يا زندگى اجتماعى نقشها، حقوق و تكاليف خاص و متنوع وجود ندارد و كليۀ افراد با تمام تفاوتهايى كه پيش از مراسم حج داشتهاند، از منزلت و اقتدار يكسان برخوردارند. هيچكس برترى در هيچ زمينه نسبت به ديگرى ندارد الاّ در انجام تكاليف الهى (تقوا) كه اين تفاوت نيز شرايط ويژه و ارتقاى عينى و يا حق برخوردارى از موهبتى را براى كسى ايجاد نمىكند.
انجام عمل حج، يك كار خود سرانه نيست كه شخص مسلمان با توجه به سليقههاى شخصىاش و يا با تأثير پذيرى از فضاى حقوقى و قانونى كه روابط مختلف اجتماعى را در كشور متبوعش تنظيم مىكند، هرگونه كه بخواهد آن را انجام دهد و يا آن را براساس راه و رسمى كه در ميان قبيله و يا طايفۀ او حاكم است به جاى آورد.
حج، از يك سرى اصول و قواعد دقيق فقهى تبعيت مىكند كه از ديدگاه مسلمانان، اين قواعد، همان شروط الهى و مكتبى است كه هيچ فرد، يا گروه و يا ملتى در هيچ يك از مراحل تاريخ و در هيچ نقطهاى از نقاط زمين حق ندارد آن را تغيير دهد. حال، موقعيت اين فرد و يا گروه در حكومت و يا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمىكند (دانش/ ضيقه، ص9، 1380).
مراسم حج حاوى دستوراتى است كه اين معنا را افاده مىكند؛ حاجيان فارغ از ملّيت، نژاد، رنگ پوست، طبقۀ اجتماعى - اقتصادى، تعلق به فرهنگىهاى بومى و... مىبايست موى سر را تراشيده (در سفر حج تمتع اول واجب و در سفرهاى بعدى مستحب است) و يا در