77او را جبرئيل به سدرة المنتهى برد. من فرزند كسىام كه نزديك شد و به مقام قرب و يگانگى رسيد. من فرزند محمد مصطفايم، من فرزند كسىام كه دو بيعت كرد و بر دو قبله نماز گزارد و در بدر و حنين رزميد و به اندازه چشم بر هم نهادنى به خدا كافر نشد، پشتوانه مؤمنان و قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين، على بن ابىطالبم. من فرزند فاطمه زهرايم. من فرزند كسىام كه در خون سرش آغشته شد من فرزند ذبيح كربلايم.
و پيوسته مىفرمود: منم فرزند... نالۀ مردم به گريه و شيون برخاست و يزيد به مؤذن دستور اذان داد و تا رسيد
«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، فرمود:
«...مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ، فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ؟».
1
«اى يزيد، اگر بگويى محمد(ص) جد تو است دروغ گفتهاى، اما اگر معقتدى كه جدّ من است، پس چرا عترتش را به قتل رساندى؟»
تأثير كلام آن گرامى چنان بود كه نزديك بود در شام انقلابى رخ دهد كه يزيد انگشت اشاره را به سوى ابن زياد برد و به مردم گفت: خدا لعنت كند ابن مرجانه را كه او حسين را كشت.
اين سخنرانى بسيار مفصل و اثرگذار بود و در تاريخ اسلام و عاشورا، يكى از نقطههاى عطف تاريخى شمرده مىشود.
امام سجاد(ع) در وادى سياست
درك وضعيت تاريخى امامان شيعه، گوياترين سند در شناخت مواضع و اقدامات سياسى آنان است؛ مسئلهاى كه از ناحيۀ خود امامان شيعه(عليهم السلام) مورد توجه فراوان واقع شده و آنان با همين رويكرد به اعلام مواضع و اقدامات سياسى خود پرداختهاند؛ زيرا درك زمان، زمينهساز عبور از خطرات و عامل حفظ مواريث و مآثر فكرى و فرهنگى است. فهم زمانه از ناحيۀ انسان هاى صاحب رسالت، فهم وظيفه و تكليف آنان را در پى د ارد و با همين شيوه و روش مىتوان اين شخصيتهاى بزرگ و مؤثر تاريخى را باز شناخت.
پس از شهادت امام حسين(ع) و واقعۀ تكان دهندۀ عاشورا بود كه دوران امامت امام سجاد(ع) آغاز گرديد. شايد بتوان گفت كه دهشتناكترين و غمبارترين و عظيمترين حادثۀ