37
لمرض أو شيخوخة أو لصد من العدو و نحو ذلك من الأعذار لأن المذكور في أدلة النيابة أنه يطاف به أو يطوف عنه و يظهر من ذلك انه دخل مكة و لكن لا يتمكن من الطواف بنفسه فيطاف به ان تمكن من ذلك و إلا فيطوف عنه كما ورد في المريض و الكسير و المبطون، و أمّا إذا كان خارج مكة و عجز عن الدخول أو منع عنه فلا تشمله أدلّة النيابة»
1
ليكن اگر بعد از ورود به مكه باشد، در آن صورت عنوان مصدود و يا محصور بر او صدق نمى كند. بدين جهت با استنابه مى تواند اعمال حج را به پايان رساند. 2
3) عقد اجاره مطلق باشد و وقوع حصر و يا وقوع صد پيش از إحرام باشد
در اين مسأله نيز همه متفقاند كه عقد به حال خويش باقى است و موجر حق فسخ عقد را ندارد و بر ذمۀ اجير است كه در سال بعد و يا سالهاى بعد (بعد از رفع حصر و يا صد) نيابت از منوب عنه را انجام دهد و در نتيجه، اجير بعد از انجام اعمال حج مستحق تمام اجرت مىباشد. 3
اما از اينكه چرا موجر حق فسخ ندارد، دليلش اين است كه عقد اجاره لازم الطرفين است 4و مادامكه يك طرف پاى بند به آن است، طرف ديگر نمى تواند فسخ كند، مگر اين كه طرفين رضايت به فسخ دهند.
4) عقد اجاره مطلق باشد، وليكن وقوع حصر و يا وقوع صد بعد از احرام باشد
دراين فرع نيز، همانند فرع دوم، نظر فقها متفق نيست بلكه دو فتوا از آنان نقل شده است:
اول؛ صد و حصر بعد از احرام و دخول حرم، همانند مرگ نايب بعد از احرام و دخول حرم است كه مجزى از منوب عنه بوده و اجير تمام اجرت را مستحق مى باشد. اين حكم نظر برخى از فقهاى عظام؛ از جمله شيخ طوسى 5و فخرالمحققين 6مى باشد.
دوم؛ حكم اين فرع همانند حكم فرع قبلى است؛ يعنى عقد به حال خويش باقى است و هيچ يك از دو طرف حق فسخ را ندارند، مگر با رضايت طرفين و تا تمام اعمال انجام نگيرد، مجزى از منوب عنه نخواهد بود و اجير تمام اجرت را زمانى استحقاق پيدا مى كند كه تمام اعمال را ولو در سال بعد انجام دهد. اين حكم نظر ساير فقهاى عظام؛ از جمله علامه حلى، 7صاحب جواهر، 8صاحب عروه، 9امام خمينى، 10آيت الله خوئى، 11آيت الله فاضل لنكراني 12و صاحب فقه الصادق 13است.