15ندارى گلى بچينى و دستهگلى براى ميزبان ببرى، نمىتوانى خود را زينت كنى و خلاصه امكان يا اجازه «عمل» مطابق رسم دنيا و دنياگرايان را ندارى؛ امّا در عين حال، بايد فكر و روح و ذهن خود را مرتّب كنى، بايد ياوهها را دور بريزى، بايد خالص براى او باشى و خالص براى او عمل كنى، بايد كينهها و تفاخرها و منيتها را دفن كنى.» 1
عقد كردن؛ به عقد درآمدن يا شاهد عقد بودن
چون عقد نكاح مقدمۀ تمتعات جنسى و برخاسته از طبيعت انسان است، يكى از ثمرات آن لذت نفس است و نيز عقد نكاح باعث مىشود انسان از تنهايى و تجرّد فاصله بگيرد و به تشكيل خانواده و اجتماع بپردازد؛ خواه ناخواه تقويت ارتباطات نفسانى و انسانى را در پى دارد.
محى الدين عربى در اينباره گويد:
« در حج، انسان با عقد احرام، خود را از كثرت جدا كرده و به وحدت نزديك مىكند تا بتواند با حضرت احديت مرتبط شود. بنابراين، روى آوردن به عقد نكاح، خود به خود باعث نزديكى انسان به كثرت و دورى از وحدت مى گردد.» 2
چون در زمان احرام بايد سه ارتباط ديگر انسان (با خود، همنوعان و طبيعت) حول محور ارتباط انسان با خدا معنا پيدا كند و از آنجا كه در اين ارتباط، احرام خود نوعى عقد بوده كه با خداوند بسته مىشود و عقد نكاح نيز عقدى است كه با انسان ديگرى بسته مىشود، حجگزارى كه خود در عقد الهى است، نبايد ديگرى را عقد كند يا به عقد ديگرى در آيد؛ به عبارت ديگر در فضاى نظام ارتباط توحيدى همۀ حركات و سكنات بايد با اذن و اجازۀ خدا باشد. از اين رو، هرآنچه يادآور شهوت يا جواز عقد باشد، بر انسان مُحرم حرام مى گردد؛ چرا كه شهوت با دلدادگى و عشق به خدا قابل جمع نيست پس در راه عشق خدا، بايد از ديگر عشقها گذشت. بنابراين، بهتر است كه در اين اوقات، مُحرم نه عقد جارى كند و نه شاهد آن باشد. از مجموع اين سخنان مىتوان گفت: اجتناب از عقد كردن، نماد و نشانۀ «كنارگذاشتن مقدمات همۀ لذايذ نفسانى» است؛ زيرا از امام صادق(ع) در اين مورد چنين نقل شده است:
«زمانى كه عزم حج كردى ... دنيا و راحتى را رها ساز.» 3