66مورخانى مانند ابوالفرج نگاشتهاند:
«روزى كه وارد خانه على (ع) شد، حسنين مريض بودند. به بالين آنها شتافت و در رسيدگى به حالشان نهايت دقت را نمود و همچون مادرى مهربان از آن دو دُردانۀ عالم هستى، دلجويى و پرستارى كرد.»
او محبت و عشقى وافر و بىريا در حق فرزندان على و فاطمه (عليهماالسلام) داشت و خدمت به فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) را افتخارى بزرگ براى خويش مىشمرد.
او در پيشگاه خدا، ادب بندگى را نگاه مىداشت. . . ولى بزرگترين نمود ادب او، در برابر امام على و فاطمه و فرزندان معصوم آنان (عليهم السلام) بود. هنگامى كه گام در خانۀ امام على (ع) نهاد، خود را نه به عنوان جانشين حضرت فاطمه (عليهاالسلام) ، بلكه به عنوان خادم فرزندان آن حضرت مىدانست. با آنان به ادب رفتار مىكرد و گرامىشان مى شمرد. عباس بن على (عليهماالسلام) ، از اين سرچشمۀ ادب، تربيت آموخت كه برادرش امام حسين (ع) را هميشه با «سيدى ابا عبدالله» خطاب مىكرد و همواره ادب را در گفتار و رفتار خود نسبت به فرزندان زهرا (عليهاالسلام) نگاه مىداشت.
امّ البنين، ذوب شده در خورشيد ولايت اهلبيت و ائمه اطهار (عليهم السلام) بود.
اين ارادت به واقع، اكسيرى است كه مس وجود انسانها را به طلاى بى بديلى تبديل مىكند.
علامه مامقانى، صاحب تنقيح المقال مىنويسد: «فإنّ علقتها بالحسين ليس إلاّ لإمامته» ؛ 1«علاقه و عشق امّ البنين به حسين (ع) فقط به خاطر امامت او بود.» يعنى او. امام حسين (ع) را امام خود مىدانست.
به همين دليل بود كه وقتى پس از ماجراى كربلا و شهادت فرزندانش، از بشير بن جذلم پرسيد كه فرزندانم در كربلا چه شدند؟ و بشير خبر شهادت فرزندانش را داد، به او چنين گفت:
«قد قطعت نياط قلبي. أولادي و من تحت الخضراء كلهم فداء لأبي عبدالله الحسين (ع)» .
2
«آه كه بندهاى قلبم را گسستى و پاره پاره كردى. فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است، جملگى فداى وجود مبارك ابىعبدالله الحسين (ع) باد.»
4. تربيت فرزندانى صالح و بلند مرتبه
امالبنين، چهار پسر براى على (ع) به دنيا آورد؛ چهار دسته گلى كه همگى، وجودى مملو از عشق به خدا و اهلبيت (عليهم السلام) داشتند؛ به نامهاى عباس، عبدالله، عثمان و جعفر» . 3
سرور و آقاى همۀ آنان، عباس بود كه مكنّى به ابوالفضل است، شخصيتى عظيم و بلند مرتبه