24بَعضُكُم بَعضاً» كه در برخى متن ها وارد شده است. 1همچنانكه نووى در شرح مسلم به اين مطلب تصريح كرده است. 2مگر اينكه روايات ديگرى بوده و سيد (رحمه الله) به آنها دسترسى داشته و به دست ما نرسيده است (با توجه به اين كه سيد فرموده: «و لأنّ النبى - صلّى الله عليه و آله - فى أكثر الروايات أمر بالخذف» ) . در هر حال چون معلوم نيست كداميك از روايات منظور سيد است، اين قول براى ما قابل قبول نيست و رواياتى كه به دست ما نرسيده حجيت ندارند.
دليل ديگر بر وجوب رمى به صورت خذف، ظاهر روايت بزنطى از امام رضا (ع) است كه مورد مناقشه قرار گرفته است. مورد استشهاد از اين روايت (كه متن كامل آن پيشتر گذشت) . حضرت در فراز
«تَخْذِفُهُنَّ خَذْفاً» با صراحت امر به رمى به شكل خذف كرده ا ند. و روشن است كه استناد وجوب از اين جملۀ خبرى در مقام انشا است، ليكن هيچ يك از اصحاب از كلماتى كه در دست ماست، استفادۀ وجوب نكردهاند، بلكه آن را حمل به استحباب نموده و براى اين حمل، چند دليل آورده ا ند.
دلايل حمل روايت بر استحباب
اول: وجود قرينه در خود روايت است و آن، سياق اين روايت است كه در بردارندۀ اوامر و نواهى متعددى است كه هيچ يك از آنها حقيقت در وجوب و حرمت نيست، بلكه دلالت بر رجحان فعل يا ترك دارند و كسى از اصحاب، اين اوامر و نواهى را دال بر حقيقت آنها از وجوب و حرمت ندانسته ا ند. برخى از كلمات اصحاب در اين باره عبارت ا ند از:
محقق سبزوارى (رحمه الله) از سياق اين روايت، رجحان انجام رمى به صورت خذف استفاده كرده كه عبارت ايشان چنين است: «و يدلّ على رجحان فعل الرمي خذفاً، ما رواه الكليني و الشيخ عنه عن ابن أبي نصر البزنطي. . . و الأمر فيها غير واضحة الدلالة على الوجوب سيّما مع إرادة الأفضلية في الأوامر و النواهي المتقدمة عليه» . 3
مرحوم صاحب رياض نيز سياق روايت را نشان دهندۀ استحباب دانسته و گفته است:
«. . . سيّما و أن سياق الرواية المتقدمة مشعر بالاستحباب، لتضمّنه كثيراً من الأوامر و النواهي التي ليست على حقيقتها من الوجوب و التحريم» .
4
صاحب جواهر (رحمه الله) در بارۀ دلالت روايت آورده است:
«. . . المحمول على الندب بقرينة سوقه لذكر السنن» . 5
سيد خونسارى (رحمه الله) نيز دربارۀ چگونگى دلالتِ روايت گفته است:
«. . . المحمول على النّدب من جهة السّياق» . 6
اما صاحب حدائق (رحمه الله) ظاهراً با حمل به استحباب، به جهت سياق موافق نيست، عبارت ايشان در اين باره چنين است: «و استندوا في حمل الأمر بالخذف في الرواية على الاستحباب إلى ما اشتملت عليه من