22ديوار حجر حركت كند، به نحوى كه در هر گام كه حركت كند به ديوار حجر نزديكتر شود تا آنكه وقتى كه به آخر درِ مذكور رسد، نزديك به آن شود كه بدن او به ديوار حجر رسد و هرگاه از ديوار خانه دور نباشد، بلكه نزديك باشد، به نحوى كه بيشتر از آن نتوان نزديك شد، در اين صورت چون به برابر حجر رسد، اندكى دوش چپ را به سمت خانه بگرداند تا خانه چپ او باشد و چون بهحوالى ابتداى در دوم حجر رسد، بهخط مستدير برابر حجر دور شود، به اين طريق كه در هر گام كه حركت كند اندكى دورتر شود، تا آنكه وقتى كه برابر آخر در حجر رسد كه ركن مغربى است، غايت دور شدن او باشد و واجب است كه حجر اسماعيل داخل در طواف باشد و مقام ابراهيم خارج از آن باشد؛ يعنى حجر در دست ]سمت [چپ او واقع شود و مقام در دست ]سمت [راست و بايد دورى طواف كننده در جميع جهات از خانه كعبه زيادتر از دورى مقام ابراهيم از خانۀ كعبه نباشد، كه اگر زيادتر شود لازم مىآيد مقام داخل در مطاف شود و چونكه از مقام ابراهيم؛ يعنى از ابتداى ضريح كه بر روى سنگ است تا ديوار خانه تخميناً بيست و سه گام است، لهذا بايد بيشتر از اين قدر از هيچ طرف از ديوار خانه؛ يعنى از ابتداى شاذروان دور نشود و چونكه از ابتداى حجر اسماعيل كه عرض ديوار حجر هم داخل باشد تا ديوار خانه، تخميناً شانزده گام و نيم است و از حجر تا ستونهاى آهنين كه انتهاى مسجد است و نزديك به مقام خضر است، تخميناً بيست و يك گام است، لهذا بايد در وقت طواف از حجر زيادتر از شش گام دور نشود؛ زيرا كه شش گام با مساحت حجر كه شانزده و نيم گام است مساوى با دورى مقام است از خانه، پس چنانكه شش گام زيادتر دور شود، دورى او از خانه بيشتر از دورى مقام از خانه خواهد بود و بعضى تجويز كردهاند كه طواف كننده به قدر دورى مقام خانه از خانه از حجر دور شود و اول اقرب و احوط است.
و واجب است كه در وقت طواف، جميع بدنِ او بيرون از خانۀ كعبه باشد. پس بايد دست خود را داخل شاذروان نكند و به ديوار خانۀ كعبه نرساند و چنانچه سهواً دست خود را به ديوار خانه يا حجر اسماعيل رساند، بايد از آنجا حركت نكند تا دست خود را به نزد خود آورد و اندكى پس رود و شروع به طواف كند و اگر چنين نكند طواف او باطل است. 1
و سنت است كه در حين طواف چون به مقابل هر يك از چهار اركان رسد، خصوص ركن