18ويژهاى فرستاده شده است. بنابراين، «نبى» كسى است كه مصالح معاش و معاد مردم را از اصول و فروع دين بيان مىكند و اقتضاى عنايت الهى آن است كه مردم را به سعادتشان رهنمون سازد.
و بايد گفت هر رسولى «نبى» هم هست اما هر نبى، رسول نيست. پس هر دو مبعوثاند، ليكن
«رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيينَ» . 1
و شرافت رسالت اين است كه جبرئيل بر او نازل مىشود و با او سخن مىگويد و او را مىبيند؛ چنانكه مردى درست خود را مىبيند. و اما «نبى» آن كسى است كه در جواب به او گزارش مىشود و خبر مىدهند؛ مانند رؤياى ابراهيم (ع) و آنچه پيامبر اسلام مىديده و برخى جمع ميان رسالت و نبوت را داشتهاند و پيامبر اسلام، حضرت محمد از كسانى است كه جمع ميان رسالت و نبوت داشته است. 2
به هر حال ما در اين فراز از زيارت، به نبوت و رسالت پيامبر خاتم اقرار مىكنيم.
* «وَ نَجِيكَ»
نجى هم راز و هم سرّ ( وَ نادَيناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الأَْيمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِيا) 3او را از جانب راست كوه طور ندا داديم و نزديكش ساختيم تا با او راز گوييم. از اوصاف حضرت موسى است كه قُرب حق را همراه با رازگويى پيدا كرده است و او «نجى» و هم راز خدا بوده است و مناجات او در طور سرّ اين وصف است و گفتهاند:
«وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ (ص) نَبِيكَ وَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَ مُوسَى نَجِيك. . .» 4و از جمله اوصاف پيامبر خاتم نيز مىباشد؛ زيرا او اهل سرّ حق و رازگويى با خدا بوده است.
مناجاتيان و رازگويان گاهى از جهت رتبه و مقام يكساناند، ليكن برخى ويژگىاى دارند كه محرم راز واقع ميشوند و اسرار خود را به خدا مىگويند و خداوند هم اسرار فاش نمىكند.
گاهى نيز اختلاف رتبه دارند و آن كه افضل و برتر است اجازه مىدهد كه رازش گفته شود و ديگرى افتخار مىيابد كه سرّش را با او در ميان بگذارد و اين هم رازى، براى او فضيلتى محسوب مىشود.
اين كه پيامبر اسلام «نجى» و هم راز حق گرديده، براى او فضيلتى تمام است و اين همرازى دو طرف دارد هم پيامبر مىتواند مناجات كند و راز بگويد و نياز بنمايد و هم حق