61
«وَ كَانَ وَقَعَتِ الْحَرَّةُ يوْمَ الأَرْبِعَاءِ لِثَلاَثٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَ سِتِّين» . 1
«وَ كَانَتْ وَقَعَتِ الْحَرَّةُ يوْمَ الأَرْبِعَاءِ للَيلَتَينِ بَقِيتَا مِنْ ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَ سِتِّين» . 2
حركت سپاه شام به سوى مكة مكرمه
سپاه شام پس از غارت و كشتار مردم مدينه، روانۀ مكه شد تا حريم امن آنجا را درهم بشكند و نيز ابن زبير و يارانش را به همين سرنوشت دچار سازد، اما به اين آرزوى شوم خود نرسيد؛ چرا كه در نيمۀ راه، مسلم بن عقبه مرد و طبق دستور يزيد، فرماندهى لشكر به دست حصين بن نمير افتاد. او وقتى به مكه رسيد، به مدت چند ماه آن شهر را محاصره كرد و از روى بلندى، با منجنيق به حرم خدا سنگهايى آتشين پرتاب كرد. در همين گير و دار بود كه خبر مرگ يزيد را به وى رساندند! او سرانجام دست از محاصرۀ شهر برداشت و همراه سپاهش به شام بازگشت. 3
گزارشى از فاجعة حَرّه و كشتگان آن واقعه
در حادثۀ حرّه، امويان باگستاخى تمام حرمت مدينۀ منوره را شكستند و واقعۀ حره را بايد يكى از حوادث شگفت و در عين حال اسفناك در تاريخ اسلام شمرد كه برگى است ننگين در كارنامۀ امويان!
شخصى كه خود را پيشواى مسلمين مىدانست، رخصت داد شهر پيامبر و مدفن او كه مركز حكومت اسلام و محل سكونت مردم پارسا و شب زندهدار بود، به مدت سه روز در اختيار لشكريان ديوسيرت شام قرار گيرد تا هر چه مىخواهند ببرند و هر كار مىخواهند بكنند!
ابن قتيبۀ دينورى از ابو هارون عبدى نقل مىكند: «ابوسعيد خُدرى را ديدم در حالى كه محاسنش سفيد و موى دو طرف صورتش كم پشت بود و تنها در قسمت چانهاش مو داشت! پرسيدم: ابوسعيد! چرا محاسنت اينگونه است؟ گفت: اين از جنايات ستمگران شام است. در روز واقعۀ حرّه تعدادى از سپاهيان شام وارد خانهام شده، آن را غارت كردند. حتى ظرفى