32مسافرت مادى و ظاهرى، مسافرت افقى و خطى است كه از مبدأ حركت كرده و به منتهى مىرسد، ولى مسافرت باطنى و معنوى، مسافرت دايرهاى است كه نقطۀ شروع و پايان آن يكى است. درآمدن از صفات ذميمه و رذيله و تبديل آنها به صفات حسنه و نورانى، زدودن ناخالصىها و ظاهر ساختن خالصىها، همانند آتش است كه وقتى شعلهور مىشود دود را از خود دور مىسازد و آتش خالص و حرارت ناب باقى مىماند.
سفر ظاهرى، سفركردن از حاضر به غايب است. وقتى از مبدأ حركت مىكند، هرچه به طرف مقصد نزديكتر مىشود از مبدأ دورتر مىشود. هرچه در عرصۀ مقصد حاضر مىشود از عرصۀ مبدأ غايب مىشود. در حالى كه در سفر باطنىكه سفر از خود به خود و در خود است، هميشه سفر او در حضر است و غيبت به آن ساحت راه ندارد.
اگر چشمى گشايى بر دل خويش
سفر حج
( وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً ) . 17
«و هركه از خانهاش به سوى خدا و رسولش خارج شود، سپس مرگ او را دريابد، يقيناً پاداش او به عهدۀ خداست كه خدا بسيار بخشنده و مهربان است.»
آيۀ شريفه، مفهوم بسيار وسيعى دارد كه مصاديق فراوانى را در برمىگيرد. انسانىكه از خانۀ خود جهت كسب روزى حلال خارج مىشود يا انسانىكه جان بر كف نهاده و در راه خدا و رسول جهاد مىكند و با خون خود درخت اسلام را آبيارى مىنمايد، هر دو مصداق اين آيه هستند. اين آيۀ