41
خفتگان در بقيع
وَ عَجَّ عَلَى أَرضِ البَقِيعِ الََّذِى
تُرَابُهُ يَجلُو قَذَى النَّاظِر1
گروه دوم از مدفونين در بقيع
در آغاز اين سلسله مقالات - كه مربوط است به شناخت بقيع و تاريخ پر فراز و فرودش و نيز شرح حالى است از شخصيّتهاى مدفون آن - گروه نخست از دفن شدگان در بقيع را به بررسى گذاشتيم. اين گروه و طبقه، از ياران صادق و راستين پيامبر (ص) بودندكه دركنار آن حضرت ماندند و صداقت استوارى خويش در ميدانهاى جهاد و مبارزه و همگامى با پيامبر (ص) را به اثبات رساندند.
از اين پس به شرح حال گروه و طبقهاى ديگر خواهيم پرداخت كه نگارش شرح حال آنان، قدرى دشوارتر است؛ چه آنكه در منابع تاريخىِ فراوانى، شرح زندگى بسيارى از ياران پيامبر آمده، ليكن با تأسف، به محلّ دفن آنان اشارۀ چندانى نشده و در بقيع نيز اثرى ازآنان بر جاى نمانده است. پر واضح استكه شمار اين طبقه از ياران پيامبر (ص) ، بيش از طبقۀ نخست و ياران صادق آن حضرت استكه در شمارههاى پيشين از آنان ياد شد.
گروهى كه در شمارههاى آتى، به معرفى آنان مىپردازيم، صحابهاى هستند كه پس از پيامبر (ص) ، از مسير نورانى او فاصله گرفتند و حتى برخى از آنان، جفا بر آل رسول را پيشۀ خود كردند و بالاخره در تاريخ، مسير انحرافى گشودند!
تاريخ اسلام از رفتار بعضى از آنان دردهاى جانفرسا به دل دارد، چه آنكه ايشان در دوران غربتِ اهل بيت، يار ظالم و معاند مظلوم شدند. گاه سكوت را گزيدند و گاه به هواى مُلك و رياست، حقيقت را قربانى اميال درونى خود كردند و از آيات كريمۀ قرآن، پيرو متشابهات شدند؛ فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَۀِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ .2
تعصّب، زيغ، كژى و انحراف، تمايل به حاكميت تبار و قبيله، قربانى كردن حقيقت، برافروختن آتش كينههاى بدرى و خيبرى، اصالتدادن به تبار و نژاد و قبيله، به جاى اصالت دادن به سفارشها و توصيههاى پيامبر (ص) و. . . پيشۀ آنان بود.
برخىشان آل پيامبر (ص) را آزردند، خاندانى كه خداوند در وصفشان فرمود: (. . . يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراًًَ)3 و سرانجامِ كارشان به آنجا رسيد كه در سال 61 پس از هجرت، آتشى در طف برافروختند و حادثهاى دردناك به وجود آوردند و گلويى را كه بوسۀ پيامبر را خاطره داشت، با خنجرى از ستم و به نام خدا بريدند و خود را حقيقت! پنداشتند؛ (قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَر) .4
اكنون به شرح حال اين گروه از دفن شدگان در بقيع مىپردازيم:
1. ابو هريرۀ دوسى
در نام وى اختلاف بسيار است، بهطورى كه اگر مرورى به كتابهاى تاريخ و حديث داشته باشيم، خواهيم ديد هركسى، با نامى از او ياد كرده است و در مقام بررسىِ آن نامها، به شخص واحدى مىرسيم كه آن شخص، كسى جز ابو هريره نيست.
از ابو هريره با نامهاى زير ياد كردهاند:
1. ابو هريرۀ بن عامر بن عبد ذى الشّرى بن طريف بن عتاب بن الدوسى.
2. عبد شمس بن صخر 3. عبد تميم 4. سعد بن حارث 5. عبد العزّى 6. ابن عتبۀ ابن عمرو بن عيسى بن حرب بن سعد بن ثعلبۀ بن عمرو بن نهم ابن دوس 7. عامر ابن عبد غنم 8. سعيد بن دوس 9. عبد بن سُكَين و. . .
بهجا است در اين باره، به كتاب «الاستيعاب فى معرفۀ الصحابه» ، اشارهاى داشته باشيم:
«أبو هريرۀ الدوسى، صاحب رسول الله صلّى الله عليه [وآله] وسلّم ودوس هو ابن عُدثان بن عبد الله بن زهران بن كعب بن الحارث بن كعب بن مالك بن نصر بن الأزد بن الغوث. قال خلفيۀ بن خياط: أبو هريرۀ هو عمير بن عامر بن عبد