11همين مرحلۀ نازل از حقايق را نيز ادراك و مشاهده نكند و به عالم ملك و ماده بىتوجه باشد، براى هميشه محروم خواهد ماند.
پس ما داراى علت و معلول و مفيض و مستفيضى هستيم و ميان اينها نيز ارتباط وجود دارد. اگر كسى به علت و مفيض دست نيافت، خوب است معلول و مستفيض آن را با چشم خيال و ظاهر مشاهده كند تا پس از اين با بصيرت، به علت و مفيض بنگرد.
ثمرۀ اين مقدمه اين است كه هرجا روح رفت، بدن و قواى بدنى هم بايد آن را مشايعت كند. اگر روح به سمت حقيقت برود، بدن هم بايد او را مشايعت كند و به سمت مثال برود و اگر روح به سمت علت و مفيض برود، بدن و قواى بدنى نيز او را مشايعت مىكنند و به سوى مستفيض مىروند.
بنابراين، دو بُعد وجودى انسان با هم سير مىكنند؛ بُعد عقلى او عالم ملكوت را مشاهده مىكند و بدن او نيز موجودات جهانى را بهعنوان مخلوقات الهى. اين هر دو بُعد توجه مىكنند تا زودتر به خداوند برسند. پس روح ما به سمت عالم ملكوت و جسم ما به طرف عالم ملك مىرود.
صدرالمتألهين مىگويد: «مگر نمىبينى زمانى كه روح تو به عالم ملكوت روى آورد، بدنت به لرزه مىافتد؟ اين نشان مىدهد كه بين روح و بدن تو و بين حقيقت تو كه روح تو باشد و بدن تو كه مثال تو باشد، رابطه وجود دارد» . اين خلاصۀ مقدمه با ثمرات آن بود كه مقدمۀ بحثِ «اسرار حج» قرار مىگيرد.
صدرا در ادامه مىگويد: «به يمن اين رابطه بين روح و بدن و اين رابطه بين علت و معلول و جهان ملكوت و ملك، گاه ما كارى را كه مربوط به عالم مثال است، انجام مىدهيم به اميد آنكه اثر آن - كه مربوط به حقيقت است -اتفاق بيفتد» . در حج، از منزل مسكونى و خاكى خود بيرون مىآييم و به كعبۀ جسمانى كه در سرزمين مكه است، توجه مىكنيم و مىرويم تا واصل بشويم؛ يعنى سير به سوى كعبۀ جسمانى كه در عالم ماده است را آغاز مىكنيم به اين اميد كه از منزل نفس خود بيرون بياييم و به كعبۀ مقصود و «وجهۀ كبرى» كه «الله» تعالى است واصل و نايل شويم. به اين ترتيب، سير در عالم جسمانى را آيت و مثال قرار مىدهيم به اميد اينكه به سير در عالم روحانى برسيم و اين يعنى اينكه از منزل مسكونى بيرون بيا و رنجها و دشوارىها را تحمّل كن تا به كعبۀ مقصود برسى؛ بايد از خانۀ هوا و هوس بيرون بيايى و در اين بيرون آمدن، سختىها را تحمّل كنى، تا به كعبۀ روحانى - كه الله تعالى است - برسى.
پس اگر كسى نتوانست به حقيقت تام برسد، خوب است مثال آن را رها نكند، مبادا كه كلاً