16اين امر از آن جهت است كه كعبه، چهارگوش و مستطيل است و اگر دايرهاى پيرامون آن كشيده شود، فاصلۀ خطوط اين دايره تا كعبه، يكسان نيست بلكه طبيعتاً خطوط موازى با زوايا در مقايسه با خطوط موازى با اضلاع، به كعبه نزديكترند؛ زيرا كعبه چهارگوش و مستطيل است و همانگونه كه در شكل زير پيداست، ضرورتاً خط موازى با ضلع در مقايسه با خط موازى با زاويه، از كعبه دورتراست.
بنابراين، بايد دايرۀ محل ايستادن مأموم از دايرۀ محل ايستادن امام بزرگتر باشد و به عبارت ديگر، در همۀ نقاط، دورتر از كعبه قرار گيرد؛ زيرا در غير اين صورت همانگونه كه از سخنان گذشته پيدا است دورتربودن فاصلۀ مكانى مأموم با كعبه در مقايسه با فاصلۀ مكانى امام با كعبه، به تنهايى كفايت نمىكند بلكه اين فاصله بايد در همۀ موارد رعايت شود و اين موضوع در شكل زير نشان داده شده است.
بنابراين، شرط عدم تقدّم مأموم بر امام بايد در همۀ موارد رعايت شود.
با شرحىكه گذشت، روشن مىشودكه قرارگرفتن مأموم در پشت سر يا كنار امام به حالت دايرۀ پرگارى به تنهايى نمىتواند نزديكتر نبودن او بهكعبه در مقايسه با امام را تضمين كند؛ چراكه كعبه جوانب فراوان دارد. بنابراين، بايد دايرۀ محل ايستادن مأموم از دايرۀ محل ايستادن امام بزرگتر باشد؛ بهگونهاىكه طبق شكل بالا امام در همه حال از مأموم به كعبه نزديكتر است.
پس اگر معيار و ميزان در تقدم امام و تأخر مأموم، همان محل ايستادن امام باشد، بدون اينكه نزديكى يا دورى به كعبه را ملاك قرار دهيم، در اين حالت، ايستادن مأموم در همان دايرهاى كه امام بر روى آن ايستاده، عدم تقدّم مأموم بر امام را محرز مىكند و اين مسأله نياز بهتوضيح ندارد. براى نمونه، اگر افسرى به سربازان دستور دهدكه به شكل دايره بايستند وآنان نيز دوشادوش و در كنار هم، بر روى يك خط دايرهاى بايستند، عدم تقدّم آنها بر يكديگر محرز است.
صاحب جواهر نيز به همين نكات اشاره مىكند و مىگويد: احراز ايستادن در پشت سر يا كنار امام، ادعايى است محقق؛ زيرا اين دو مسأله (قرار گرفتن در پشت سر يا كنار امام) حتى اگر دايرۀ پرگارى مد نظر باشد، در مورد هر يك بر اساس خود آن در نظر گرفته مىشود.18
از عموم اجماعات و اشارات موجود در روايات، چنين برمىآيد كه ملاك مقدم نبودن مأموم از جايگاه و محل ايستادن امام است و جهتى كه نمازگزاران به سوى آن مىايستند، اهميتى ندارد.
به عبارت ديگر، همۀ فقها بر اين نظريهاند كه محلّ ايستادن امام و مأموم در غير مسجدالحرام، ملاك تحقّق اين شرط است. بنابراين، همين ملاك بايد در مسجدالحرام نيز رعايت شود و در غير اين صورت، لازم مىآيد به يكى از دو مورد زير تمسك شود:
1. در غير مسجد الحرام، «محل ايستادن امام و مأموم» ملاك و معيار در نظر گرفته شود اما در مسجدالحرام، ملاك تحقّق شرط ياد شده، كعبه باشد؛ يعنى مأموم از امام به كعبه نزديكتر نباشد.
2. هر دو مسأله مراعات شود.
مورد نخست معمول نيست؛ زيرا در اينجا دليلى بر تفاوت ميان مسجدالحرام و اماكن ديگر نداريم. مورد دوم موافق با احتياط است اما رعايت هر دو مسأله، دليل محكمى مىخواهد كه در اينجا موجود نيست.
از آنچه گذشت، روشن مىشود كه مشكل تقدّم مأموم بر امام در نماز دايرهاى البته در صورت ملاك قرار دادن محل ايستادن امام يا در اصل وجود خارجى ندارد و يا اينكه در برخى دايرهها بروز پيدا مىكند و در برخى ديگر خير.
ب: اشكال تقابل (در برابر هم قرار گرفتن امام و مأموم)
اشكال دوم در نماز استدارهاى، تقابل است؛ يعنى مأموم به جاىآنكه در پشت سر يا كنار امام باشد، در برابر او قرار مىگيرد. در حالىكه تقابل و رو به رو بودن امام و مأموم، در نيمۀ دوم دايره، آشكارا ديده مىشود و اين مسألهاى است غير معمول. از همين رو است برخى از كسانى كه اين مسأله را جايز شمردهاند، شرط كردهاند كه امام و مأموم به يك سو، رو