27بر وجود اين سياست از سوى ائمه (عليهم السلام) ؛ پس بايد توجه داشت كه اين هدف (جذب قلوب اهل سنت) كه در روايات هم آمده،36 در آن زمان نمىتوانست به عنوان تنها هدف در اينگونه تقيهها باشد، بلكه تقيه در آن زمان، مىتوانست هم از باب خوف باشد و هم از باب مدارا و جذب دلها و آشنا كردن اهل سنت با مذهب تشيع و به تعبير ديگر، مدارا كردن به عنوان يك هدف ضمنى مورد نظر بوده است.
مشروعيت تقيۀ مدارتى
در ميان روايات، تعبير «تقيۀ مداراتى» به كار نرفته اما احاديثى وجود دارد كه مىتواند ناظر به همين مفهوم باشد. با توجه به اينكه از اين دست روايات زياد است، اكنون به بررسى بعضى از آنها مىپردازيم. البته پيش از پرداختن به رواياتِ باب، بايد ياد آور شويم كه مشروعيت تقيۀ مداراتى مى تواند در دو مرحله مورد بحث قرار گيرد:
الف) اينكه بگوييم بر مكلفين از شيعه واجب است در جماعات اهل سنت شركت كنند و با اين كار، فاصلۀ سياسى ميان شيعه وسنى را به حداقل برسانند.
ب) اگر مكلفى از روى مدارا، در جماعت اهل سنت شركت كرد و بر اساس مبانى فقهى آنها اعمال عبادى را انجام داد، مجزى از تكليف است و ديگر نيازى به اعادۀ نماز در منزل يا هر جاى ديگر نيست و به تعبير ديگر، مشروعيت تقيه را در دو مرحلۀ «تكليفى» و «وضعى» مىتوان مورد بحث قرار داد. پس بايد توجه داشته باشيم كه ممكن است تنها مرحلۀ نخست را بتوانيم اثبات كنيم و اين منافاتى با عدم مشروعيت تقيۀ مداراتى در مرحلۀ دوم ندارد؛ زيرا خود شركت در نماز جماعتِ آنها از آنجا كه داراى هدف مجزّا است و ثمرۀ بزرگى مترتّب بر آن مىشود، مىتواند متعلق امر و نهى واقع شود و خود شركت در جماعات اهل سنت در نظر مولى مطلوب باشد نه اينكه مجزى از اعمال عبادى هم واقع شود. با اين توضيح بايد توجه كرد ممكن است ما تنها بتوانيم اصل وجوب تقيۀ مداراتى را از روايات به دست بياوريم.
ادلۀ مورد بحث در دو دسته بررسى مىشود: دليل نقلى و دليل عقلى كه ما در اين بحث، به مورد نخست (دليل نقلى) خواهيم پرداخت:
دليل نقلى:
رواياتىكه در اين باب مورد استفاده قرار مىگيرد را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد: نخست رواياتىكه به صورت ضمنى، به مشروعيت تقيه اشاره دارد و به تعبير ديگر مشروعيت تقيه، ملازم با مضمون روايات است و دسته دوم رواياتى است كه نصاً دلالت بر مشروعيت تقيه مىكند.
دسته اول:
روايت اول، روايت هشام الكندى است كه مىگويد:
«إِيَّاكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً نُعَيَّرُ بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ يُعَيَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ كُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَيْهِ زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْهِ شَيْناً صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ لاَ يَسْبِقُونَكُمْ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَأَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ وَ اللهِ مَا عُبِدَ اللهُ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الْخَبْءِ قُلْتُ وَ مَا الْخَبْءُ قَالَ التَّقِيَّةُ» .37
دلالت اين روايت را از دو جهت بايد بررسى كرد:
الف) اصل حضور در محافل و برنامههاى اهل سنت و مدارا با آنها، در جاهايى كه شيعيان در ميان آنها زندگى مىكنند و با حضور خود مىتوانند دل آنان را به سوى خود جذب كنند، امر وجوبى دارد و مواردى كه در اين روايت آمده، از باب نمونه و مثال است نه براى محصور كردن موارد ياد شده. و دليل اينكه مىگوييم اين امر امام (ع) امرى وجوبى است، دو چيز است: 1. در جايىكه قرينه بر خلاف نباشد، امر دلالت بر وجوب مىكند 2. نوع بيان امام (ع) دلالت مىكند كه حضرت به آن بسيار تأكيد دارند و اصرار بر تحقّق اين امر مىكنند.