77
خفتگان در بقيع (2)
و فاطم قد أوصت بأن لا يصلّيا
در نوشتار پيشين، به شرح حال تعدادى از صحابۀ بزرگ (ص) كه همواره ثابت قدم مانده و در كنار آن حضرت بودهاند، پرداختيم و جايگاه قبر شريفشان در بقيع را مورد بحث قرار داديم. اكنون به دنبال آن نوشتار، پژوهش و بررسى خود را دربارۀ شخصيت گروهى ديگر از مدفونين و غنودگان در بقيع پى مىگيريم و از صحابۀ بزرگوارى ياد مىكنيم كه همواره دركنار (ص) و بعد از رحلت آن حضرت و نيز در كنار اهل بيت: ثابت قدم و استوار باقى ماندند.
درشمارۀ گذشته، شرح حال شش شخصيت را بررسى كرديم و اكنون به بررسى شمارى ديگر مى پردازيم:
7. مقداد بن اسود
ابوسعيد مقداد بن اسود، با نام كامل مقداد بن عمرو بن ثعلبۀ بن مالك بن ربيعۀ بن عامر بن مطرود البهرانى الكندى، از صحابۀ بزرگوار پيامبر اسلام است. او از حضرموت به مكه آمد و از نخستين گرويدگان به پيامبر بزرگوار اسلام و از كسانى است كه تا پايان عمر شريفش، بر ايمان خود استوار ماند. پس از رحلت پيامبر (ص) در كنار على (ع) بود و جزو شيعيان و پيروان آن حضرت شمرده مى شد.
مقداد، در رخداد خلافت، در جلسهاى، بيان بلند و استوارى دارد كه به بخشى از آن اشاره مىكنيم:
«مَا رَأَيْتُ مِثْلَ مَا أَوذِيَ بِهِ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ، وَ إِنِّي لأَعْجَبُ مِنْ قُرَيْشٍ تَرَكُوا رَجُلاً مَا كانَ أَعْلَمُ مِنْهُ وَ لاَ أَقْضَى مِنْهُ بِالْعَدْلِ» .2
من اهل بيتى، مانند اهل بيت پيامبر را نديدم كه پس از رحلت آن حضرت، اين اندازه مورد آزار و اذيت قرار گرفته باشد. من در شگفتم از قريش، آنان مردى را رها كردند كه داناتر و عادلتر از او وجود ندارد.
در همين جلسه، عبدالرحمان بن عوف، به مقداد نهيبى مىزند و مىخواهد او را از ادامه گفتارش مانع شود كه مقداد با صداى بلند مىگويد:
«إِنِّي أُحبّهم لحبّ رسول الله (ص) إيّاهم و إنّ الحقّ فيهم ومعهم يا عَبدالرحمَن وإِنّي لأَعْجَبُ مِن قُريش إنّما تَطَاولوا، والله لواجد عَلَى قريش أنصاراً لقاتلهم كقتال آباءهم» .3
من به آنان عشق مىورزم؛ چنانكه پيامبرخدا به آنان عشق مىورزيد و به خاطر اينكه حق در ميانآنها و با آنها است، اى عبد الرحمان، من از قريش در شگفتم كه در حق آنان دستبرد زدند. به خدا سوگند اگر ياورى داشتم كه با قريش بجنگم، با آنان مىجنگيدم؛ چنانكه با پدرانشان جنگيدم.
در روز غدير
بعد از رويداد غدير و نصب على (ع) به امارت مسلمانان، به وسيلۀ پيامبر (ص) ، آن حضرت به گروهى كه نامشان را بردند، فرمان دادند: برخيزند و بر على، به خاطر اميرى اش بر مسلمانان تبريك بگويند و مقداد جزو آنان بود. آنان از جاى برخاسته، بر على (ع) سلام دادند و بيعت كردند. مقداد در آن روز با على بيعت كرد و تا آخر عمرش بر اين بيعت استوار ماند و پيمان را نشكست.
على (ع) خود، ماجرا را اينگونه توضيح مىدهند:
«فقال النبي (ص) : قُمْ يا سلمان، قم يا مقداد، قم يا جندب، قم يا عمّار. . . فبايعوا لأخي علي (ع) و سلّموا عليه بامرة المؤمنين، فقاموا باجمعهم فبايعوا لي وسلّموا عليّ بِإِمْرَة المؤمنين» .4