78پيامبر فرمود: به پا خيزيد سلمان، مقداد، جندب و عمار! . . . با على، برادرم بيعت كنيد و بر او به عنوان اميرمؤمنان سلام كنيد. آنان همگى برخاستند و بر من، به عنوان «اميرمؤمنان» سلام كردند.
دفاع مقداد از حق على (ع)
على (ع) در امر خلافت، مدافعان اندكى مانند سلمان، مقداد و ابوذر را داشت. پس از ماجراى ثقيفه، در هر جمعى كه ياران على (ع) حضور داشتند، از آن حضرت دفاع مى كردند؛ چنانكه سليم بن قيس هلالى گويد:
«فَقَامَ الْمِقْدَادُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ بِمَا تَأْمُرُ وَ اللهِ إِنْ أَمَرْتَنِي لأَضْرِبَنَّ بِسَيْفِي وَ إِنْ أَمَرْتَنِي كَفَفْتُ فَقَالَ عَلِيٌّ (ع) : كُفَّ يَا مِقْدَادُ وَ اذْكُرْ عَهْدَ رَسُولِ اللهِ (ص) وَ مَا أَوْصَاكَ بِهِ» .5
مقداد برخاست، پس گفت: اى على، به چه چيز فرمان مى دهى؟ به خدا سوگند اگر مرا مأمور كنى گردنشان را مىزنم و اگر بگويى دست نگهدار، دست نگه مىدارم. على (ع) فرمود: دست نگهدار اى مقداد و ياد كن عهد پيامبر را كه براى چنين روزى فرمان به صبر داد.
عسرت روزگار
مقداد، به لحاظ معيشت، در سختى روزگار مىگذراند و بر اين عسرت، شاكر و صبور بود؛ چنانكه نقل است كه على (ع) در دوران پيامبرگرامى اسلام، در خانه چيزى نداشتند. عبدالله بن مسعود گويد: على (ع) به نزد ابى ثعلبه جهنى رفتند و دينارى براى رفع نياز زندگى زهرا تهيه كردند. تا براى خانه چيزى فراهم نمايند؛ زيرا سه روز بود كه چيزى در خانه براى رفع گرسنگى نداشتند. حضرت، پول را گرفت و به سمت بازار رفت تا چيزى تهيه كند.
«فمرّ بالمقداد قاعداً في ظلّ جدار قد غارتا عيناه من الجوع، فقال له علي (ع) : يا مقداد ما أقعدك في هذه الظّهيرة في ظلّ هذا الجدار؟ فقال: يا أبالحسن، أقول كما قال العبد الصالح لما تولّي إِلَى الظّلّ، ربّ إنّي لما أنزلت إليّ من خير فقير، قال (ع) : مذ كم؟ فقال: مذ أربع يا ابالحسن، قال عليّ (ع) ، فنحن منذ ثلاث و أنت مذ أربع، أنت أحقّ بالدينار» .6
حضرت هنگام گذر از راهى، ديد كه مقداد در سايۀ ديوارى نشسته و چشمانش به كاسه سر رفته است. پرسيد: اى مقداد، چرا وسط ظهر در اينجا نشستهاى؟ مقداد گفت: اى ابا الحسن، به تو مىگويم آنچه را كه عبدصالح به خدا گفت؛ كه اى خدا، من به لقمهاى نان محتاجم. حضرت پرسيد: مقداد! از چه زمانى غذا نخوردهاى؟ مقداد گفت: چهار روز است. حضرت فرمود: ما سه روز است كه غذا نخوريدهايم و تو چهار روز! پس آن دينار را به مقداد داده فرمودند: تو به اين پول سزاوارترى.
مقداد درحالى كه روزگار به عسرت وسختى مىگذراند، همواره صابر، شكور و سپاسگزار بود؛
«وكان المقداد بن اسود، صبوراً قوّاماً شكوراً.»7
صبر و بردبارى به حدّى بودكه سلمان با آن عظمت و مكانت، به پايش نمىرسيد.
ابوبصير از امام صادق (ع) نقل كردهكه پيامبر (ص) خطاب به سلمان فرمود:
«يا سلمان! لو عرض علمك على المقداد لكفر، يا مقداد لو عرض صبرك على سلمان لكفر» .8
«اى سلمان، اگر علم تو به مقداد عرضه شود، كافر مىشود. اى مقداد اگر صبر تو هم بر سلمان عرضه شود، كافر مى گردد.»
بهشت، مشتاق مقداد