71بايد حمل كرد؛ مثلاً رقم 1400 نفر احتمالاً ناظر به همۀ افراد قبيله؛ اعم از مرد و زن و كودك است؛ زيرا واقدى تعداد اسرا را هزار نفر نوشته و با توجه به قرائن، تعداد كشتهها هم نبايد از چهار صد نفر تجاوز كند و يا مثلاً رقم 700 نفر شايد منظور همۀ مردان آنها؛ چه مقاتل و چه غير مقاتل و شمار 600 نفر، افرادى هستند كه مىتوانستند سلاح به دست گيرند و 400 نفر كسانى هستند كه جنگيدهاند و تا آخر سرسختى نشان دادهاند و خلاصه اينكه، آن چه مسلم است، سران جنگ افروز و خيانتكار بنوقريظه اعدام شدند؛ بنابراين، تعداد قطعى افراد اعدام شده، حداقلّ نفرات است و قريب به حدس، شايد حتى كمتر از 400 نفر باشند.
نكته 2- از مطالبىكه داراى ابهام دانسته شده، اين است كه برخى نوشتهاند: مجريان اعدامِ بنوقريظه، حضرت على (ع) و زبير بودهاند. اين سخن را بايد حمل بر اين كردكه مسؤوليت و فرماندهى اعدام با ايشان بوده و اعدامها تحت نظر ايشان انجام مىگرفته است و يا بگوييم: افرادى كه چنين نوشتهاند، حمل به غالب كردهاند و نقل ابن شهر آشوب و طبرسى در اينجا بسيار مهم و قابل توجه است. ابن شهر آشوب مىنويسد: «پس ده نفر را على (ع) كُشت و زبير نيز ده نفر را كُشت و كمتر فردى از اصحاب ماند كه يك يا دو نفر را نكشته باشد.»23 طبرسى هم مىنويسد: «و دستور داده شد به ده نفر، پس بيرون آورده شدند و امير مؤمنان، على (ع) آنها را گردن زد؛ سپس امر شد به ده نفر و بيرون آورده شدند و زبير گردن آنها را زد و كمتر كسى از اصحاب پيامبر (ص) بود كه يك يا دو نفر را نكشته باشد.»24 بنابراين، ما اگر اين نقل را بپذيريم، ابهام احتمالى از بين مىرود.
نكته 3- ابهام احتمالى درچگونگى اعدام ومحلآن استكه برخى آنرا مطرحكردهاند، تأثيرى در اصل ماجرا و تعداد كشتهشدگان ندارد و اصل قضيه را مبهم نمىسازد. حال اگر محلّ حفر خندق براى دفن كشتهها داخل بازار مدينه يا گوشهاى از كنار بقيع باشد (كه گفته مىشود، پيشتر قبرستان يهود بوده و اكنون در انتهاى قبرستان بقيع در داخل چهار ديوارى است) ، چه تأثيرى در اصل مطلب دارد و يا فرستادن تعدادى از اسرا به محلههايىكه اوسيان در آنجا زندگى مىكردند، براى اعدام، باز هم اصل موضوع عوض نمىشود.
نكته 4 - برخى از بزرگان، اعدام دسته جمعى سران جنگافروز و خيانت پيشۀ بنوقريظه و عدهاى از جنگجويان معاند و محارب آنها را، مخالف سيرۀ عملى پيامبر (ص) شمردهاند و اين محلّ تأمّل است؛ زيرا:
الف) اين تحليل زمانى درست استكه تأثيرگرفته از ذهنيات قبلى تحليلگر و بر اساس پيش داورى او نباشد.
ب) هر عمل و رفتار پيامبر، به تنهايى «سيره» است و بايد با خود آن عمل سنجيده شود و زواياى مختلف آن را بايد در نظر گرفت.
ج) آنچه مسلم است، رفتار پيامبر نيز تحت قاعدۀ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» مىباشد.
د) اينكه گفته شود: «پيامبر با دشمنان دين وكسانىكه با اسلام بههر وسيلهاى درگير شده و از هيچكوششى براى نابودى اسلام و مسلمانان دريغ نكردهاند و يا با مشركان رفتار عاطفى داشت» ، ادعايى بيش نيست و ما خلاف اين را مسلّم مىدانيم.
ه) با توجه بهمواردى از توطئههاى يهود بنو قريظه كه پيشتر يادآور شديم، هر انسان منصفى قضاوت خواهد كردكه اعدام سران جنگافروز بنوقريظه كاملاً مطابق با عدالت بوده است.
و) با توجه به اينكه پيامبر (ص) نتيجۀ اغماض از تقصيرات بنىنضير را شاهد بودند و ديدند كه چگونه آنها ازتوطئه دست برنداشتند وجنگ احزاب را با تحريك قريش وديگر مشركان، بر مسلمانان تحميل نمودند، ديگر جايى براى تكرار اين تجربه و آزمودن آزمودهها نمىماند؛ زيرا هيچ بعيد نيست، بلكه با