70پيامبر (ص) فرزند و زن و مال او را هم به ثابت بخشيدند. ثابت نزد زبير آمد و گفت: پيامبر خدا فرزند و زن و مال تو را هم بر من بخشيدند.
زبير گفت: اى ثابت، تو نيكى را نسبت به من تمام كردى و آنچه را كه به عهدۀ تو بود انجام دادى، اى ثابت به من بگو كعب بن اسد كه چهرهاش همچون آيينۀ چينى است و همۀ زيبا رويان قبيله را در چهرۀ او مىتوان ديد چه شد؟ گفت: كشته شد.
گفت: سرور حاضران و غايبان و سالار هر دو قبيله، كه آنها را به جنگ بر مىانگيخت و در منطقهشان به آنها خوراك مىداد؛ يعنى حيى بن اخطب چه شد. گفت: كشته شد. گفت: آن كه به هنگام جنگ يهود، نخستين فردى بود كه راه مىافتاد و اگر عقب نشينى مىكردند، از آنها حمايت مىكرد؛ غزّال بن سموئيل چه شد؟ گفت: كشته شد. گفت: آن دلير حيلت ساز كه فرماندهى قبول نمىكرد مگر اينكه دشمن را درهم مىشكست و هيچ گرهى نبود مگر اينكه آن را مىگشود؛ نبّاش بن قيس چه شد؟ گفت: كشته شد.
گفت: پرچمدار يهود، در همۀ هجومها - وهب بن زيد - چه شد؟ گفت: كشته شد. گفت: پذيرايى كنندۀ يهود و پدر يتيمان و بيوه زنان يهود - عقبۀ بن زيد - چه شد؟ گفت: كشته شد. گفت: آن دو عمرو، كه همواره به تدريس تورات اشتغال داشتند، چه شدند؟ گفت: آن دو هم كشته شدند. زبير به ثابت گفت: در اين صورت و پس از ايشان چه خيرى در زندگى است؟ آيا من به جايى برگردم كه ايشان آنجا بودند و مگر پس از ايشان در آنجا جاودانه خواهم زيست.
نه، من به چنين زندگى اى نيازى ندارم. اكنون هم به حق نعمت خود بر تو، از تو مىخواهم كه مرا پيش اين قاتل كه سران بنىقريظه را كشته است و مىكشد ببرى و سپس مرا به كشتارگاه قوم ببر و كارم را تمام كن.
گويند: چون غنايم را جمع كردند، پيامبر (ص) فرمودند كالاها را به هركس كه مىخواهد، بفروشند. همچنين اسرا را فروختند و نخلهاى خرما را تقسيم كردند. مجموعۀ اسيران زن و بچه هزار نفر بودند.
پيامبر (ص) پيش از فروش غنايم، خمس آنها را جدا كرد و اسيران را هم پنج گروه نمود و خمس آنها را هم در اختيار خود گرفتند. گروهى را آزاد كرده، بعضى را به افراد بخشيدند و بعضى را هم به خدمت برگماشتند. در مورد اثاثيه و درختان خرما هم همين طور رفتار شد و پنج يك آنها كنار گذاشته شد.
از مسائل بسيار مهمىكه امروزه مورد بحث و محل نقض و ابرام واقع شده، مسألۀ اعدام دسته جمعى يهود بنوقريظه است كه اوّلاً در اصل ماجرا تشكيك شده؛ ثانياً دربارۀ مجريان اعدام و محلّ اعدام اختلاف است و نيز گفته شده كه با سيرۀ عملى پيامبر (ص) سازگارى ندارد.
ما بهتناسب بضاعت اندك، پس از مطالعه وتحقيق دراين زمينه، كوشيديم روزنهاى جديد در اينباره بگشاييم و دربارۀ مسائل ياد شده به صورت فشرده، مطالبى را عنوان نماييم كه اميدواريم مورد توجه و بذل عنايت خوانندگان و محققان محترم واقع شود و ضمن تشويق و ترغيب، اين حقير را از راهنمايىهاى خويش بهرهمند سازند.
مبحث سوم: نكاتى در بارۀ غزوۀ بنوقريظه
نكته 1- تعداد مقتولان بنوقريظه، محلّ اختلاف است. مسلم اين است كه بايد حدّ اقل نفرات را در نظر گرفت؛ زيرا همانگونهكه گذشت، تعدادى از آنها اسلام آوردند، تعدادى هم با وساطت مسلمانان، از مرگ نجات يافتند. ابن هشام مىگويد: تعدادى از بنو هَدَل كه يهودى بودند و در بين بنىقريظه زندگى مىكردند (تعدادشان متأسفانه مشخص نيست) تسليم شده و اسلام آوردند و برخى از بنوقريظه هم قبول كردند كه جزيه بپردازند؛ بنابراين، ارقام اغراقآميز را يا بايد ناشى از عدم دقّت در ضبط دانست و يا