9
*ورود به مكّه
زائر وقتى به مكه رسيد، به ياد آورد كه به حرم امن پا نهاده و اميد به ايمنى از عقاب الهى داشته باشد و در همان حال، بيمناك باشد از اينكه مبادا شايستۀ قرب نباشد و با ورودش به حرم، مستحق خشم الهى گردد. . . (كه تو در برون چه كردى كه درون خانه آيى!)
و چون نگاهش به «كعبه» افتاد، عظمت خانۀ خدا بر دلش افتد و چنان پنداردكه گويا صاحب خانه را مىبيند و بر توفيق اين ديدار، خدا را شاكر و اميدوار باشد كه از ميهمانان پروردگار به شمار آيد و به يادآورد كه در قيامت نيز مردم به شوق بهشت به عرصات محشر مىآيند ولى بعضى را به بهشت راه مىدهند و برخى را برمىگردانند. باز هم حالتى ميان خوف و رجا.
*طواف
زائر، طواف را نماز و عبادت بشمارد. قلبش را آكنده از خشيت و خوف و اميد و محبّت كند و در حال طواف، خود را شبيه فرشتگانى بداند كه بر گرِد عرش الهى طواف مىكنند. بداند كه مقصود، تنها طواف جسم برگرد كعبه نيست، بلكه چرخيدن دل بر محور «ياد خدا» است. با ياد او طواف را آغاز كند و به انجام برساند. طواف اصلى را طواف دل در حضرت مولا بداند و اين طواف ظاهرى را راهى براى طواف باطن و ملكوت به حساب آورد. فرشتگان به طواف عرش مشغولاند و چون بندگان به رتبۀ آنان نمىرسند، مأمورند كه برگرد كعبه بچرخند تا فرشتهسان شوند!
*استلام
وقتى حجر الأسود را لمس مىكنى، آن را بيعت با خدا براى طاعت بدان و مصمّم باش كه به اين بيعت وفادار بمانى. هركه پيمان بندد و عهد شكنى كند، سزاوار نكوهش است. ابن عباس از حضرت رسول (ص) روايت كرده است كه فرمود: حجرالأسود، دست خدا در زمين است و با آن با بندگانش مصافحه مىكند، آنسان كه كسى با ديگرى دست مىدهد.4
وقتى زائر كعبه، از پردۀ كعبه مىآويزد و خود را به «مُلتَزم» مىچسباند، نيتش طلب قرب حق و شوق و محبت بيت و صاحب بيت باشد و با اين لمس، تبرّك بجويد و در جاى جاى خانۀ خدا خود را در حصار امن الهى قرار دهد و در آويختن به پردۀ كعبه، مغفرت طلبى و امان خواهى را در نظرآورد، همچون خطا كارى كه دست به دامان كسى مىآويزد و بخشايش و عفو مىطلبد و مىنالد و خود را بىپناه جلوه مىدهد. در نظر آورد كه جز با بخشايش و امان از عذاب، دست از دامان كعبه نكشد!
*سعى
سعى ميان صفا و مروه در آستانۀ خانۀ خدا، رفت و آمد يك بنده در آستانۀ يك فرمانروا را به ياد مىآورد كه براى اظهار خلوص در خدمت و به اميد نگاه لطف مولايش چنين مىكند؛ بندهاى كه نمىداند بالأخره مولا او را به حضور مىپذيرد يا ردّ مىكند؟ از نظر ديگر، حاجى هنگام رفت و آمد ميان صفا و مروه، خود را در عرصات قيامت و محشر ببيند كه در ترازوى حساب آن روز، بين كفۀ حسنات و سيئات در تردّد است، تا كدام برتر آيد و گرفتار عذاب يا مشمول آمرزش شود.
*وقوف در عرفات
وقتى در عرفات، ازدحام جمعيت و نالههاى مردم به زبانهاى مختلف و حركت دسته دستۀ زائران در پى قافلهداران را مى بيند، از قيامت و گرد آمدن امّتها پيرامون پيامبران و پيشوايان خودشان ياد كند كه هر گروهى به اميد شفاعت پيشواى خود، در حالت ميان ردّ و قبولاند. پس در دل، به درگاه خدا بنالد تا از زمرۀ بخشودگان و برخورداران از رحمت الهى به شمار آيد و در آن موقف رحمت، دست خالى نماند. درعرفات، قطعاً دلسوختگان و صاحبدلانى حضور دارند. وقتى دلهاى همۀ آنان به درگاه خدا نالان شود و تضرّع كند و دستها و ديدهها به درگاه الهى باشد، بىگمان نا