18
1. عدم آگاهى از مناسك
حج، عبادتى بيبديل و داراى فلسفهها، حكمتها و معنويتها است و حجگزار با آگاهى و شناختِ آنها ميتواند حجّى عارفانه، عاشقانه و حكيمانه بهجا آورد، به شرط آنكه با حضور در جلسات آموزشى و مطالعات شخصى، از آنها آگاه شود تا وظايف خويش را بهتر انجام دهد.
در روايات آمده است: عبادتيكه يك بار با علم و آگاهى انجام گيرد بهتر است از عبادتيكه هفتاد هزار بار با نا آگاهى و نادانى به جا آورده شود.3
وبه قول حافظ:
به كوى عشق مَنِه بى دليلِ راه، قدم
كه من به خويش نمودم ص--د اهتمام و نشد
درخواست ارائۀ مناسك
حضرت ابراهيم (ع) پس از بناى كعبه و نصب حجر الأسود، دو چيز از خدا خواست:
1. مقام تعبّد و تسليم 2. ارائۀ مناسك حج (وَ أَرِنا مَناسِكَنَا) ، نه تعليم مناسك، كهتنها در ذهن نقش ببندد. پس زائر بايد مناسك را چنان بياموزد كه مانند ديدنِ با چشمباشد وارائۀ مناسك به تنهايى در تحقّق حج كافى نيست بلكه بايد توأم با تسليم و تعبد به آن باشد؛ (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَينِ لَكَ وَ مِنْ ذُرّ ِ يتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا) .4
2. عدم تسليم در مناسك
مهمتر از آگاهى به مناسك، داشتن روحيۀ تعبّد وتسليم در برابر فرامين و دستورات شرع مقدس اسلام است. انقياد و تسليمِ محض در تمام عبادات، بهخصوص در حج لازم است؛ چرا كه، بسا ما با اعمال ديگر عبادات مأنوسيم وحكمت آنها را درك ميكنيم اما با مناسك حج، كه عبادتى است عظيم و پيچيده، انس و آشنايى نداريم و اسرار و حكمتش را نمىشناسيم و در اين ميان، آنچه انسان را به انجام اين اعمال وا ميدارد تنها امر خداونداست و قصد امتثال حكمِ او.
انقياد و تسليم در حج و مطيع اوامر الهى بودن، نوعى آزمايش است و بدينوسيله آنان كه پايبند به قوانين و دستورات دينو احكام حج نيستند، از همديگر تميز داده ميشوند؛ زيرا آنانكه در قلبشان مرض و نفاق ريشه دوانيده، اگر چه با جماعت مسلمانان در اعمال حج شركت كردهاند، ليكن چون در باطن بصيرتى ندارند، بى مبالاتى در انجام احكام حجمينمايند و اين اعمال را بى معنى و هجو ميپندارند.
در روايات آمده است، شخص فاسقى از امام كاظم (ع) پرسيد: اى ابوالحسن، نظر شما در مورد استظلال مردِ مُحرم چيست؟ در حاليكه سوار بر مركب شده، جايز استدر سايه قرار گيرد؟ حضرت فرمودند: حرام است.
مرد فاسق پرسيد: همين مُحرم وقتى ميخواهد به مكان مستور و بيت الخلا رود، آيا جايز است استظلال كند؟
امام (ع) فرمودند: آرى، استظلال در اين حال جايز است.
شخص فاسق در اين هنگام پوزخندى زد و بار ديگر همين پرسش را با حالت استهزا و تمسخر طرح كرد و پرسيد: چه فرقى است ميان اين دو حالت كه يكى حرام است و ديگرى جايز؟ !
امام (ع) فرمودند: اى ابا يوسف، احكام الهى و دستورات دينى را با قياسهاى بچهگانه نميتوان به دست آورد. شما دين را به بازى ميگيريد اما رفتار و عمل ما همان عمل پيامبر (ص) است. كلامما نيز كلام همان حضرت است. پيامبر (ص) در حال احرام، آنگاه كه سوار بر مركب بودند، استظلال نميكردند و هرگاه تابش خورشيد موجب آزارشان مىگرديد، قسمتى از بدنشان را با قسمتى ديگر مى پوشاندند و يا صورت مبارك خويش را با دستشان استتار مىكردند، اما وقتى از مركب پياده ميشدند، استظلال ميكردند و به بيت الخلا و يا به خانه وارد ميشدند و يا در سايۀ ديوار مى نشستند.5
در كافى از امام صادق (ع) نقل شده اگر جماعتى از مسلمانان تنها خدا را عبادت كنند و شريكى براى او نگيرند و نماز هم به پا دارند و زكات بدهند و حج خانۀ خدا بگزارند و روزۀ ماه رمضان بگيرند، ولى در يك عمليكه خدا و رسول (ص) انجام داده، چون و چراكنند كه:
چرا اين عمل اينگونه است