92. هنگام سفرحج، چون ياران و دوستان را وداع كند وآهنگ فراق و هجرت آنان را نمايد، بايد ياد آورِ لحظههاى وداع آنان، در هنگام فرا رسيدن مرگ باشد.
3. بايد روزهاى پيش از سفر حج، از كارهاى خود و دلبستگىهاى منزل فارغ و آزاد شود و كنارهگيرد و به تدبير امور سفر بپردازد كه مبادا كاستى در سفرش ايجاد گردد و بر او تباه شود.
4. در فراهم آوردن زاد و توشه و مركب، احتياط لازم را به جا آورد تا مبادا كمبودى پيش آيد و در نتيجه در راه، بدون زاد و توشه بماند و خود را در دام مرگ و تباهى اندازد.
و بايد ياد آورد صحراى قيامت را كه پهناورتر و هولناك و ترسناكتر است و به زاد و توشه نيازمندتر. پس آن كس كه آهنگ قيامت و آخرت مىكند، بايد دل از خود مشغوليهاى دنيا فارغ كند و دلبستگى به تن و خواستههاى شهوانى و آرزوهاى خيالى را رها سازد و زاد و توشۀ معنوى خويش را از علوم حقيقى اثبات شده با برهانهاى عقلى و فرزانگى و اعمال شرعى واجب فراهم آورد.
وهمچنانكه در سفر ظاهر، زاد و توشهاى كه به زودى و سريع تباه مىشود همراه نمىبرد، چون مىداند تباه مىشود و پايدار و باقى نمىماند، بايد بداند زاد و توشهايكه در ميانۀ راه سلوك در بيابانهاى مرگبار و ترسناك و تاريك تباه مىشود، همراه نياورد؛ از قبيل علوم باطل، اعمال شرك آلود و آميخته با ريا و برخاسته از خُلق و خوى ناپسند.
احرام:
آنگاه كه لباس احرام پوشيد كفن را ياد آورد؛ همچنانكه لباس احرام با لباس پيشين او تفاوت دارد، كفن نيز داراى چنين تفاوتى است. گذر از گردنهها و ديدن خطرها نيز بايد ياد آور نكير و منكر و عذاب قبر گردد كه از لحد تا روز محشر گردنههاى سخت و صعب و بيابانهاى تاريك و خطرناك و ترسناك وجود دارد كه شرح آن نتوان گفت و همچنانكه بيابانهاى راه حج را جز با راهنما نميتوان طى كرد، از باديههاى ترسناك و مرگ آفرينِ لحد تا محشر نيز نمىتوان گذشت، مگر با راهنمايى و چراغ علوم و دانشها و با اعمال شريف و پسنديده.
تلبيه:
«لَبَّيك» گفتن، به نداى خداوند پاسخ دادن است؛ خدايى كه برتر از حرمت و زمان و مكان و منزّه از تغيير و دگرگونى است و هنگام «تلبيه» گفتن، بايد انديشۀ خويش را از همۀ امور دنيوى پاك و خالص گرداند و به توجه و تفكّر در بارگاه الهى واداشت و با زبان عقل و قلبِ پاك، يكدل و يكرو پاسخ نداى حق را داد.
در متون حديث و منابع روايى شيعه آمده است:
سفيان بن عُيينه گويد: وقتى امام سجاد (ع) به حج رفت و احرام بست و بر مركب خويش قرار گرفت، رنگش زرد شد و به لرزه افتاد و نتوانست لبّيك بگويد، كسى گفت: لَبَّيكَ نمىگويى؟ فرمود: مىترسم خداوند در پاسخ من بگويد: «لاَ لَبَّيْكَ وَ لاَ سَعْدَيْك» .
و چون لبيك گفت، بيهوش شد و از مركب افتاد. اين حالت همچنان به او دست مىداد تا آن كه حج گزارد.42
مالك بن انس گويد: سالى با امام صاق (ع) به حج رفتم، هنگام احرام، چون برمركبش قرار گرفت، هرچه مىخواست لَبَّيك بگويد، صدايش درگلو مىشكست و نزديك بود كه از مركبش بيفتد. عرض كردم: اى فرزند پيامبرخدا، ناگزير بايد لبيك بگويى! فرمود: پسر ابو عامر! چگونه جرأت كنم بگويم: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْك» در حالى كه بيم دارم خداى متعال در پاسخم بگويد: «لاَ لَبَّيْكَ وَ لاَ سَعْدَيْك» . 25
طواف وسعى:
هنگام طواف وسعى بايد روز قيامت را ياد آورد كه چگونه مردم پيرامون پيامبر و امامان (عليهم السلام) مىگردند تا به ايشان بنگرند و شفاعتشان كنند.
وقوف به عرفات: