47ب) ناراحتى و رنج؛ در موسم حج، براى هر انسان فهميدهاى اين حس نيز پديد مىآيد كه نوعى نقص، بلكه نواقصى در برگزارى اين فريضه وجود داردكه اينها ديگر به برنامه مربوط نميشود، بلكه بهچگونگى اجراى برنامه مربوط است. درگذشته مردم اينها را چندان متوجه نميشدند، ولى حالا روى اينها فكر وحساب ميكنند.
هر آدمى كه درك ميكند حج امر بزرگ و عظيمى است و شارع مقدس اسلام آن را رُكن و پايهاى براى ابقاى دين، احياى مردم، اتحاد كلمه، حُسن تفاهم در ميان ملل اسلامى، رفع سوء تفاهمهاى مختلف، اصلاح اخلاق مردم و. . . قرار داده است، احساس وظيفه ميكندكه در اين راستا گامهايى بردارد. البته اينها مسائلى است كه در باب فلسفۀ حج بايد بحث شود و امورى واضح و روشن است و خودِ پيشوايان دين گفتهاند كه هست. آرى، حج چنين فلسفۀ بزرگى دارد. البته در مقابل، نواقصى هم در انجام آن به وجود ميآيد كه بايد احساس وظيفه كرد و تا حدوديكه براى ما مقدور است، بايد اقدام كنيم كه آن هدفها و منظورهاى اسلام بهتر تأمين شود.
روى اين احساس وظيفه است كه گاهى وقتها، رُفقا و دوستان، مكرر، شايد از هفت، هشت يا ده - پانزده سال پيش تذكراتى ميدادند. افراديكه قبلاً به حج رفته بودند. خود ما هم كه دو سفر رفتيم، اينها را به چشم ديديم، تا اينكه امسال عدهاى از دوستان رسماً پيشنهاد كردند كه اگر وظيفه هست، در حدّ مقدورات خودمان اقداماتى بكنيم و ببينيم كه چگونه ميتوانيم اين نواقص را برطرف سازيم و اصلاح كنيم.
يادم هست امسال كه ما از مكه برگشتيم، عدهاى از رفقا كه آمدند، اين موضوع را طرح كردند و تمام هفت، هشت يا دهنفرى كه آنجا بودند، تأييد كردند وگفتند: بياييم جلساتى، اجتماعاتى يا سمينار حجى تشكيل دهيم و اقدامى بكنيم.
به دنبال آن، جلساتى تشكيل شد، در دو يا سه جلسه من هم شركت داشتم و قرار شد از بعضى از آقايانى كه بههرحال صاحبنظريه هستند و همه يا اكثرشان به سفر حج رفتهاند و ميتوانند در اين زمينه همفكرى و همكارى داشته باشند، دعوت به مشاوره و همكارى شود و آنچه كه به فكر ماها رسيده اكنون بنا است به اطلاع همديگر برسانيم و از نظريات يكديگر استفاده كنيم و ببينيم كه چه نوع همكارى ميتوانكرد و چه تصميمى ميتوان گرفت. در اين دو يا سه جلسهايكه تشكيل شده، بهطور خلاصه عرض ميكنم: مجموع نواقصى كه بهنظر رسيده، پنج يا شش قسمت است:
1. نقصيكه به شركتكنندگان درحج مربوط مى شود؛ يعنى افراد فهميدهاىكه مىروند و بر ميگردند، غالباً از اخلاق حجاج شكايت ميكنند. از جهل و نادانىو عدم استطاعت روحى و اخلاقيشان گله دارند. ببينم چه اقداماتى ميشود كرد كه افراد، اينجور جاهلانه و كوركورانه نروند و برنگردند.
كسى كه به حج ميرود، از روى فهم و شعور و ادراك باشد و بعد هم استفادهاى بكند و برگردد.
همين امسال در حسينيۀ ارشاد، جلساتى راجع به حج برگزارشد، آنجا سخنرانيهايى بنده در زمينۀ حج داشتم. راجع اين موضوع، بهخصوص پيشنهادى كردم كه دوستان آن را تصويب كردند و پيشنهاد درستى ميدانستند. بنابر اين شدكه ما كلاسهايى در زمينۀ حج داير كنيم و از امسال؛ يعنى چند ماه قبل از آغاز حج، افرادى را ببينيم و برنامهاى برايشان تنظيم كنيم بهعنوان كلاس «آمادگى حج» كه اين البته نمونه باشد و بعد هم دنبال شود؛ يعنى افرادى كه ميخواهند به حج بروند، هم دستورات فقهىِ حج را قبلاً درست بياموزند و هم دستورات اخلاقى و اجتماعى را ياد بگيرند.
2. نقص ديگر، مربوط به وضع پذيرايى ها است؛ و نيز اجتماعاتى كه در آنجا هست. وضع حملهداريها وكاروانها و. . .
3. نقص ديگر به امور دينى مربوط است؛ كاروانها برنامه ندارند. امروزه بهترين كاروان، كاروانى است كه مسكن يا غذاى خوب براى افراد تهيه ميكند. كاروانيكه غذاى روحى به زائران بدهد. چنين نيست كه وقتى حاجى براى اولين بار به مدينه مى رود، اخبار و احاديث و فلسفۀ اينسفر را بشنود و آگاه شود. مردم كه به مدينه مىروند، بايد در آنجا تاريخ پيغمبر را متذكّر شوند و به ايشان تعليم داده شود در ده سالى كه پيامبر خدا (ص) در مدينه بودند، چه كردند؟ اينجا كجاست؟ آنجا كجاست؟ و. . . چنين كارهايى تا حالا انجام نشده و حتى كاروانها هم اين كارها را نكردهاند.
براى اين كار هم، دوستان پيشنهاد كردند كه كاروانى نمونه تشكيل شود. در سال گذشته چنين گامى را، هر چند ناقص، حسينيۀ ارشاد برداشت.
4. نقص ديگرى كه وجود دارد، وضع رسالههاى عمليه است؛ ما در سفر حج با اعتراضاتى مواجه شديم. مرتب اعتراض ميكردند به وضع رسالهها كه انصافاً هم نواقصى وجود دارد. بايد افرادى با آقايان علما و مراجع تماس بگيرند يا به هر شكل ديگرى، اينها را اصلاح كنند. بعضى مسائل هست كه واقعاً اساسى است و الآن براى خودِ مراجع هم مطرح است و هر سال هم با غُرغُر كردن عدّهاى و تصديق كردن عدهاى ديگر خاتمه پيدا ميكند.
مثلاً وضع طواف، مخصوصاً حالا كه حاجى زياد شده وگاهى وضع ناراحتكنندهاى پيدا ميكند يا وضع قربانيها الآن مشكلى شده است براى افرادى مثل ما. دائماً انسان بايد جواب مردم را بدهد. ميپرسند آيا اگر پيغمبر (ص) بود، اسلام از ما همين را مىخواست؟ آنسال ما به مذبح نرفته بوديم، امسال رفتيم، واقعاً وضع جورى است كه انسان نميتواند بگويد اسلام از ما همين را ميخواست. حاجى وقتى ميخواهد يك گوسفندى تهيه و قربانى كند، بايد از روى چهار طبقه لاشۀ گوسفند و از خونبگذرد، و بعد به چه شكلى آن را پيدا كند! و بعد آن را بالاى يك گوسفند ديگر ذبح كند و بعد اين لاشهها بگَندد و بو بگيرد و. . .