26وقتى بحث از مغرب اسلامى ميشود، منطقهاى گسترده را - كه در قرون نخستين اسلام حكم يك منطقه واحدى را داشت - شامل ميشود. اين ممكن بود كه كسى اصلش از مغرب نزديك؛ يعنى تونس باشد، در قرطبه؛ يعنى اندلس تحصيل كند و در مغرب ميانى؛ يعنى تلمسان قاضى باشد و بعداً به منصب قضاوت در اشبيليه برود يا حتى در مغرب دور؛ يعنى فاس به اين سمت منصوب گردد.
مغربيها در مكه كاملاً شناخته شده بودند و در متون تاريخىِ اين دورۀ مكه، آثار آنان فراوان است. از آنان به عنوان «مغاربه» ياد ميشود. رنگ پوست و ساختار جسمانى ايشان بيش از همه، حكايت حضورشان را داشت. بهخصوص در قرن دهم به بعد، تعداد زيادى از مغربيها پس از انجام حج براى تحصيل يا عبادت و يا كار در حرمين، باقى ميماندند. كتابى با عنوان «المَغاربة في المدينة المنورة إبان القرن الثاني عشر الهجرى» (از محمدعلى فهيم بيومى، قاهره، 2006) شرحى مفصل از حضور اينان در مدينه را به دست داده و نقش آنان را در زندگى اجتماعى و اقتصادى و دينى اين شهر نمايانده است.
دكتر تازى در مقدمۀ كتاب «رحلة الرحلات» نام نزديك به صد نفر از علماى مغرب و آندلس، از قرن سوم به بعد را آورده است كه اينان در مكه يا مدينه سماع حديث كردهاند. بسيارى از اينان تا بغداد هم ميآمدند. اين افراد حسّى را در ميان عالمان مغربى ايجاد كردند كه مى بايست علم را در شرق جستجو كنند.
يكى از مشهورترين سفرنامههاى مغربى، سفرنامۀ ابن بطوطه است كه نه تنها سفرنامۀ حج بلكه گزارشى از بلاد اسلامى در دهۀ سوم و چهارم قرن هشتم هجرى است. وى شش بار حج بهجاى آورده و گزارش آنها را نوشته است.
در اينجا مرورى بر اين كتاب و شرحى كه وى در مورد راههاى حج، از نقاط مختلف داده است، ارائه ميكنيم:
ابن بطوطه مغربى و راه حج
سفرنامۀ ابن بطوطه يكى از مشهورترين سفرنامهها در تمدّن اسلامى است كه برجاى مانده است. اين سفرنامه متعلق به شخصى به نام ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهيم لواتى طنجى، مشهور به «ابن بطوطه» است. وى در قرن هشتم و پيش از حملۀ تيمور مى زيست.
ابن بطوطه به قصد سفر حج به راه افتاد اما اين سفر چندان به درازا كشيد و طولانى و پر مطلب شد كه سبب گرديد تا اثر او تبديل به يك اثر بسيار مهم شود. سفرهاى او به اقصا نقاط عالمِ اسلام؛ به ويژه اقامت چندين سالۀ او در برخى از كشورها، بهخصوص در هند و علاقة خاص او به ثبت آنچه كه ديده و شنيده، اين متن مهم را پديد آورده است. وى سفر به حج را در سال 725 آغاز كرد. حج پنجم او در 732 و ششمين آن در سال 749 بود. سه حج ميانى او - دوم، سوم و چهارم - در اقامت سه سالۀ او در مكه به انجام رسيد.
اما در اين ميان مهم همين است كه او به قصد انجام فريضۀ حج به راه افتاد و اين انگيزه بود كه او و ديگرانى مانند او را بر ميانگيخت تا به نقاط ديگر جهان اسلام بروند و چنين آثارى را بيافرينند. ما در اين گزارش از ترجمۀ محمدعلى موحد (تهران، بنگاه نشر و ترجمه كتاب، 1348) استفاده كردهايم.
اهميت سفر ابن بطوطه به لحاظ تبيين راه حج در آن سالها جالب است.
اولاً: او در بارۀ راه طنجه به مصر، اطلاعات جالبى را به دست داده و شهر به شهر مطالبى را بيان كرده است.
ثانياً: در بارۀ راه مصر به سمت عيذاب و رفتن از راه دريا به سمت حجاج، توضيحاتى آورده است. البته وى تا عيذاب آمده، اما به دليل جنگ و نابود شدن كشتىها مجبور به بازگشت از بندر عيذاب به قاهره شده و مجدداً راه خشكى را به سمت شام آغاز كرده است. از آنجا به بعد نيز وى منزل به منزل شرحى بيان كرده است. ما تنها بخشهايى را كه مربوط به راه حج اوست بيان كرده و از باقى توصيفات وى، از شهرها جز در موارد استثنايى خوددارى خواهيم كرد.
در راه حج
ابن بطوطه مى نويسد: «روز پنج شنبه، دوم ماه رجب، سال 725، به قصد حج و زيارت قبر پيغمبر (ص) يكه و تنها از زادگاه خود، طنجه، بيرون آمدم. نه رفيقى بود كه با او دمساز باشم و نه كاروانى كه با آن همراه گردم. ميل شديد باطنى و اشتياقى كه براى زيارت آن مشاهد متبرّكه در اعماق جانم جايگزين بود مرا بدين سفر برانگيخت. دل بر هجران ياران نهادم و بسان مرغى كه از آشيان خود جدا افتد از وطن دورى گزيدم.» (1/6)
ابن بطوطه از طنجه به تلمسان مى رود و پس از سه روز اقامت در اين شهر، عازم «مليانه» ميشود. از آنجا همراه شمارى بازرگان به سمت الجزاير ميرود و بعد از آن، از راه متيجه به «جبل الزان» رفته عازم شهر «بجايه» ميگردد.
وى در بجايه مريض ميشود. وقتى به او پيشنهاد ميشود آنجا بماند و استراحت كند، ميگويد: «اگر مرگ من فرا رسيده باشد، بهتر است در راه خانۀ خدا بميرم.» (1/8)